خیلی کم انرژی و خسته ام
نیاز به استراحت دارم این روزها همش بدو بدو
باشگاه هم برنامه ام که عوض شده
خیلی خیلی سنگین شده یه جوری که من از تایم استراحتمم کم میکنم و اینطوری وقت کم میارم
امروز و فردا مربیم نیست
و یه سری حرکات جدیدی که به من داده رو هیچکس بلد نبود
خوب شد قبل باشگاه سرچ زده بودم و فیلم هاشونم رو دانلود کرده بودم
بعد از رفتن داداش اینا حتی وقت ناهار درست کردن نداشتم نشستم پای ترجمه های داداش
فردا حتما باید تمومش کنم
و هنوز عقبم
الانم کل بدنم درد میکنه
داداش میگه میخوان برا روز زن عقد کنون فاطیما باشه
کامل محضری بخاطر خانواده داماد که جوون ازشون فوت شده
مراسم اصلی بذارن برا عید
حالا احتمالا اگر جواب ازمایششون رو فردا بدن عصر بیان خرید و من باید همراهشون برم
این هفته میگم که هلاکم کلا
از فکرشم سردرد میگیرم
امروز اون دختره خیلی ازم سوالات خصوصی پرسید
مثل اینکه چندسالته چراازدواج نکردی و.... انگار داشت پسند میکرد خوشم نمیاد از سوالات اینطوری ایقدی بی محلی کردم که در نهایت از رو رفت
والا فامیلهای بابا اینطوری فضول نیستن این بخاطر اینه باباش اینوری بوده و به مردم همین شهر رفته به همه چی کار دارن!
بدم میاد از ادم فضول من خودم یه سوال ازش نپرسیدم هیچی نه که چندسالته نکه مجردی متاهلی چی خوندی
خونتون کجاست؟
و...
مگه بیکارم؟
فاطیما میگفت خواهرشوهرم خیلی از تو خوشش اومده گفته واقعا عمت سنگ تموم گذاشت و خیلی اذیتم شد ولی دختر گلیه:(
اقا یه سوال دارم
یادتونه گفتم کراش زدم رو یکی از همسایه هامون؟
همونکه پارسال اومد خونه ام کلیدهای صاحبخونه رو دربیاره از حیاط خلوت
باباش املاکی داره و فکر میکنم ایشون هم نقشه کش و مهندس ناظر باشه از اطلاعات رو در املاکی باباش خوند فاطیما
هی من به شوخی میگفتم من رو این پسره کراش دارم اون روزهایی که فاطی اینجا بود چندبار دیدیمش
بعد متوجه شدم هرروز که من میرم باشگاه دقیقا همون ساعت میاد دم در خونشون می ایسته
هی گفتم خوب اینکه حتما کاری داره ولی دیگه شد دوهفته یکم شک کردم چون هرسری هم میاد دم در چشمش به کوچه ماست نبش کوچه ماست
حالا من در این موارد میگم لابد بایکی از همباشگاهیهام دوسته
ولی کلا همچین پسری نیست من از پسرهای سروسنگین و متین خوشم میاد
اینم دقیقا اینطوری
حالا موندم واقعا از این حرکتش:))))))
خسته ام مغزم قاطی کرده من برم که کلی کار دارم