الان از بیمارستان برگشتم
ظهر داداش اینا اومدن تو همون یک ساعت این سه تا وروجک کل خونه رو گذاشتن رو سرشون همه چی رو توهم ریختن
مهسا هم اومده بود
فداش بشم چقد ذوق داشت
بعد زن داداش تا ته کمدها رو هم نگاه کرد!
خخخ به آجی میگم بخدا وسیله مردونه خونه من نیست من اصلا مرد نمیاد خونه ام دوست پسر ندارم که خخخخخ
زن داداش ها خودشون یکم شیطون تشریف دارن!
بعد رفتن اونا من ظرفها پذیرایی رو شستم و یکم خونه رو جمع و جور کردم نشستم پای سبزی ها همشون پاک کردم و خیس کردم
میلی یه غذا نداشتم خرما ارده و چایی خوردم بارونم بود کیف کردم
اقا من روی یکی از پسرهای هم محله ایمون کراش دارم
همونکه پارسال اومد خونه ام کلید های صاحبخونه رو از حیاط خلوت درآورد
کلا خیلی پرفکت لامصب قد 185 ته ریش دار برنزه چشم ابرومشکی!
خیلیم پولدارن:))))))))))))))))))))))))))
باباش املاکی داره
خونشون شبیه قصر دقیقا بعد یه داداش دیگه داره من هنوز نتونستم متوجه تفاوت این دوتا بشم
انگاری دوقلو هستن اون متاهل و الان نمیدونم رو متاهل کراش زدم یا رو مجرد
فقط میدونم اونی که پارسال اومد خونه من مجرد بود چون صاحبخونه ازش پرسید من شنیدم!
امروز که داداش اینا رو بدرقه کردم
اومد دید زد و رفت! نمیدونستم چک میکنه منووالا:)
خلاصه اینطوریهاس!
داداش کلی خرما ارده برام آورد دستش درد نکنه منم خودمو خفه کردم!
قبل باشگاه یکم سوپ گرم کردم خوردم و
لوبیا چشم بل بلی پخته بودم و برنجم ابکش کردم و مرغمم ابپز کردم
و رفتم باشگاه
حسابی ورزشمو انجام دادم
و برگشتم خونه
ته چین چشم بلبلی پلو درست کردم
و سوپ زن عمو هم عالی شد
سوپ گشنیز پخته بودم براش
خودم یه کوچولو خوردم و آژانس گرفتم رفتم برا داداشم غذا بردم عاشق ته چین
امشب نوبت دخترعموم که مطلقه است
دیگه شام زن عمو رو خودم دادم امشب یه عالمه خورد حسابی رنگ وروش برگشته
دختر عمو دوست داشت غذا رو
بعد رفتم پایین غذایی داداش روهم دادم خیلی شلوغ بود با همکاراش نشسته بودن به کار امشب شیفت اقایون بود همگی
منکه راحتم کلا میرم وسط سلام احوال پرسی و ....
اما امشب لباسم خیلی کوتاه بود:))))))) داداش خیلی ریلکس ولی حس میکنم معذب شد
شلوار اسلش پوشیده بودم یکم کوتاه
با کاشپن سرمه ای
دختر عمو میگه شلوارتو بکش پایین پاهات اونقدری سفید من تحریک میشم بی شرف:)))))
عجله دارم زودی بیام رو فرم
تو باشگاهمون دوتا خوش اندام هستن واقعا من لذت میبرم اینا ایقدی حرفه این خیلیم خوشگل اندامشون ولی قیافه خودشون نه و این به اون در شده!
از هر دری حرف زدیم و کلی خندیدم و یکمم سربه سر پرستارها گذاشتیم چندتاشون اومده بودن پیشمون چون اتاق زن عمو روبه ایستگاه پرستاری بود
من وسواسم برگشته این دو شب میرم بیمارستان از زندگی سیر میشم همه چی کثیف از نظر من وواقعا هم کثیفن!
امشب داشتم غذا میدادم زن عمو رو فکر میکردم به سال 91
اگریکی اون زمان بهم میگفت تو قرار 7 سال دیگه قاشق قاشق غذا بذاری دهن زن عموت بعد اون ماجراها
کلی فحش میدادم به طرف وتصورشم برام محال بود اونقدری ریلکس باخانواده عمو رفت آمد کنم! یا ببخشم یا فراموش کنم!
و فکر میکنم زن عمو هم به این قضیه فکر میکرد! امشب تو اون بیمارستان بعد هفت سال من بالا سرشم
بعد اون همه بدی
خداروشکر من عروس اون خانواده نشدم و زن پسر عمو نشدم واقعا هزار بار شکر عاقلانه تصمیم گرفتم
من نبخشیدم فقط فراموش کردم چقدر زمان دوای خوبه تسکین خوبیه
لباسهام تو هم ریختم نمیدونستم تو کدوم باکس و کشو گذاشتم شلوار اسلشم رو 5 مین هم بیشتر وقت نداشتم
االان من موندم و کلی لباس!!!!!!!!!!!1
خدایا خسته ام دوست دارم فردا نرم جایی غذا درست نکنم و بخوابم