یه اضطراب بدی افتاده به جونم
خیلی بد
دیشب موقع خواب باز حالم بد شد
و بهم ریختم
و وقتی اینطوری میشم شاید دوساعت گریه کردم پشت سرهم
چشام ورم کرد کاملا
اصلا دوست ندارم به عقب برگردم
و توان اینم ندارم توی این شرایط برم جلوتر
فقط همه ی سعیمو دارم میکنم شرایط رو همینطوری حفظ کنم حداقل!
همین
هرچند خیلی سخته
عین دندون رو جیگر گذاشتنه همین
به نظر من مسئول زخمی شدن روح هر کسی خودشه
اینکه اطمینان کنی به دیگران که به روحت آزاری نرسونن خیلی سادگی
و آدمی ته تهش باید خودشو مسئول زخمهاش بدونه
اگر صادقی اگر ساده ای اگر شفافی اینا کاملا انسانی و اخلاقی و پذیرفته شده است خداروشکر
امااگر بذاری یکی از این ها سواستفاده کنه مسئول تویی
مسئول آسیب نرسیدن به دیگران در مقابل تو هم خودشونن
و اینکه بدونی تو نهایت سعیت رو میکنی که آزارگر نباشی اخلاقا هم این کار بسیار پسند هست.
ولی اگر کسی آزار دید مسئولش تو نیستی.
اینو باید سرلوحه زندگیم کنم
یکی آزار میرسونه خودمو میکشم که چرا گذاشتم
یکی متوقع میشه خودمو میکشم میگم وای من به فلانی درد رسوندم.
-------------
زنگ زدم لیلا تو مراسم بود دخترش جواب داد امروز تشییع هستن
و من نمیتونستم بااین حالم برم شهرشون مراسم
ولی میخوام اخر هفته برم حتما
حالا یا با خودشون میرم یا با داداش ببینم چطوری پیش میره
هیچ علائمی فعلا از بدن درد و... ندارم
فکر کنم مربی کارش رو خوب بلد بود
که من بعد این همه مدت ورزش کردم و عضلاتم نگرفته.
خوبه که اون دوساعت سعی میکنم به چیزی فکر نکنم.