دیدار دوباره با مادر:)

از اون هفته تا الان قسمت شد دوبار مادرببینم:)

گفتم به شدت حالم بد بود امروز

یه خورشت کرفس بی نهایت خوشمزه درست کرده بودم ولی حالم خوب نبود

داداشی ساعت 12ونیم زنگ زد گفت ما ساعت دو میریم خونه مامان توهم اون موقع حاضر باش گفتم کلاسم ؟

گفت میرسونمت تا کلاست تو بیا حالا

گفتم باشه رفتم دوش گرفتم و زیر دوش نشستم نیم ساعت همیشه صدای اب به من آرامش میده و حالم خیلی بهتر شدم

وای یاد اون جوک افتادم میگفت من حالم بده میگن برن دوش بگیر الان فقط یه حال بد خیسم!!!:))))))))

ولی من یه حال خوب خیس بیرون اومدم

و بعد زنگ زدم داداش گفتم مایه کباب بخریم ببریم؟ گفت اره اگر داره

زنگ زدم اقای کبابی گفت ندارم ولی چون تویی برات نگه میدارم بیا ببر گفتم دمت جیز ساعت دو میایم براش

دیگه من داشتم غذا میخوردم که خواهری زنگ زد گفتم داریم میایم

گفت خوب چی میخوری؟ گفتم خورشت کرفس گفت واسه منم بیار:)

دیگه باقی خورشتها رفت تو ظرف  برای مامان اینا هرچند زیاد نبود ولی اندازه دونفر که زیاد و سیر بخورن بود

دیگه حاضر شدم و رفتیم

و مامان خیلی خوشحال شد منم هیچی نخوندم اصلا

دیگه خلاصه یکم کلافه بودم ولی بهتر شدم

بعدشامم رفتیم خونه داداش

و همسایشون سگ داره سگشون اوردیم باهاش بازی کردیم

هرچند داداش اینا خیلی حروم حلال میکنن مثل مامان اینا

ولی تو حیاطشون خیلی با تافی بازی کردیم و عکس گرفتیم بچهای داداش عاشق حیوناتن بخصوص سگ

دیگه بعد کلی بازی با سگ خداحافظی کردیم و اومدیم الان

و تموم مسیر هم معین گوش کردیم وبا داداش و همخوانی کردیم

الان پر بغضم

چون داداش کارهای انتقالیش درست شده

و چندوقت دیگه از اینجا میرن

گفتم امیدم به اینه به زودی از ایران بری

واسه ات بهترین ها رو میخوان چون

واسه اولین بار فهمیدمت

----

استاد لحظه خداحافظی با مامانم پیام داد گفت که مشکلی پیش امده برام موافقی که کلاس کنسل کنیم بذاریم برا فرداشب؟؟؟

گفتم اره

بعد پارمیس میگه استاد چی گفته ایقدری طولانی ویس داده برام ترجمه کن

براش ترجمه کردم مامانش مریض و امروز استاد کلاسهاش کنسل کرده و کارهای خونه رو کرده و به مامانش رسیده و..

و فکر میکرده چون با من کلاس داره و با من راحته خودشو هرچند دیر میرسونه به من و کلاسم که الان میبینه نه نا نداره و خسته است

بعد درباره اینکه برای میان ترمم خوندم یا نه پرسیده و اینکه چقد اماده ام و ...

بعد میگه وایییییی چقد حرف زد استادت و همشو فهمیدی عمه:)))))))

داداشمم میگه ای ول داریا خیلی راه افتادی میگن جلو ما جواب استادت بده ببینیم اسپیکینگت رو روم نشد واقعا

من رایتینگ کردم جوابم رو:))))))

خوب من برم شمع و عود روشن کردم

و دارم با معین کیف میکنم

شبتون خوش برای حال دلم دعا کنید.

موجا ... ۱ خوشم اومد :)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
موجا نام پیرترین تمساح جهان است...
تا جایی که علم پیش رفته تمساح ها تنها موجودات جهان هستند که پیر نمیشوند و ارگان های داخلی تمساح ها هیچ وقت پیر نمی شود!!و عمر نامحدود دارند مگر بر اثر شکار یا بیماری و.... بمیرند.
اینجا قرار از خودم بنویسم بدون هیچ روتوشی!!
پیوند ها
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان