من تا ساعت 3 بیدار بودم و داداش زنگ زد خیلی بیمارستان شلوغ بود

گفت انگاری امشب جنگ شده ایقدی شلوغه

هنوز شام هم نخورده بود و تازه داشت لقمه ای که از خونه آورده بود رو نوش جان میکرد

منم اون موقع داشتم میان وعده نصف شبی میخوردم:)))

گفت اجی فردا نمیام فکر میکنم ساعت 7 که بشه فقط برم خونه بخوابم

هلاکم

گفتم باشه خوب نیا یه روز دیگه بیاید

گفت هفته اینده شب میایم که شام پیشت باشیم

پیک بعدی کرونا هم در راهه متاسفانه

و باید مراقبت کنیم

منم نرفتم واکسن بزنم وقت نشد دوز دو رو بزنم

امروزم که با دختردایی اینا میریم بیرون

صبح که بیدار شدم یه صبونه آمریکای خفن آماده کردم

و بعدم خمیر کلوچه ها رو هم اماده کردم و گذاشتم به عمل بیاد

ولی اب قطع شد:((

باید لباس بشورم و ظرفهای صبحانه رو

مجبورم منتظر شم آب بیاد.

خوبه ناهار دارم از دیروز

وگرنه بااین اوضاع آب نمیدونستم چه کنم

یکی از دوستای قدیمیم بعد این همه سال پیام داده

چقد زود میگذره همه چی

دوتا بچه داره الان اخرین باری که باهم در ارتباط بودیم تازه عروس بود

دعوتم کرد به خونه اش یکی از شهرهای یه استان نزدیک هست

میگم کرونا هستا!میگه کرونا تا چنددیگه هست حالا من نبینم تورو؟

رفتی تهران دیگه دستم بهت نمیرسه

خوب باید بعد دوز دوم اینم بذارم تو برنامم که یه آخر هفته پاشم برم دیدنش

کلاس دیشبم بهم کلی انگیزه داد که روش جدید که کار میکنم رو من جواب داده

استاد هم کلی تکلیف دیگه داد که یه تست هست

ببنیم توی 8 هفته من بااین روش و این تکالیف چه تغییری میکنم؟

منم قبول کردم بااین متد کار کنم ببینیم نتیجه اش چی میشه چون زود بازده هست

قبول کردم من ادم نتیجه های سریعم:))))))

خوب من برم به کارو زندگیم برسم.

باید موهامم رنگ کنم دلمو زد سفیدی موهام تا کوتاهشون نکردم همچنان باید رنگ بشن

البته مشکی پرکلاغی میکنم نه رنگ خاصی