کارهای منزل تا حدودی تموم شد
اجی بهم میگه کوزت خانوم:)) اسم قحطی بود اخه:)
یهویی که اومدم اتاق تمیز کنم به این فکر فرو رفتم که چرا تغییر دکور ندم برای پاییز؟
و اینطوری شد که دستم که یکم خوب شده بود رو دوباره به درد اوردم:((
تخت رو جابه جا کردم و شلفها رو هم همینطور الان تخت و شلفها و استندها توی یک ردیف هستن و اتاق خیلی تغییر کرده
میز کارمم اوردم کنار پنجره ، و اینطوری پنجره پشت سرمه خیلی مرتب شد اتاق و دلباز تر شد به نظرخودم
فقط وسایل شلف و استندها رو مرتب نکردم گذاشتم برای طول هفته چه کاریه این همه کار من توی اخر هفته می گنجونم؟
خوب توی طول هفته روزی نیم ساعت وقت میذارم خرد خرد اینها رو انجام میدم!
تصمیم دارم فقط میز کارم رو تمیز ومرتب کنم با کشوش و یه کمد کوچیکی که داره
خونه رو هم تی کشیدم و جارو کردم
لباسامم شستم راه پله و سطل اشغالها رو هم همینطور
دیگه نا نداشتم و ضعف شدید داشتم دوش گرفتم و
کتلتها رو گرم کردم و خوردم و نیم ساعتی خوابیدم
بعدش هم ابروهام مرتب کردم و ماسک گذاشتم ویه سری کار ریز میز دیگه
سرویس هم نشستم هنوز
واقعا براامروز خیلی کار کردم احساس میکنم انرژیم رو بذارم برای امشب که دارم میرم بیرون
داداش هم رسیده بودن و خوش بودن خداروشکر گفتم منم قرار دارم با بچها گفت اینجایی که میخواید برید
خیلی جا خوبیه و خوشگله و باصفاست
البته دقیقا نزدیک خونه دختردایی و خواهرشوهرش هست
اونور شهره از من دور احتمالا من خودم باید با آژانس برم بهشون میگم نیان دنبالم
چه کاریه از اونجا بیان اینور دنبال من؟ خودش 30 مین طول میکشه تازه اگر ترافیک نباشه
اونطرفها یه میدون همیشه غروب ترافیکه و تابخوای ازش بیرون بیای خودش نیم ساعتی میشه:)
اجی زنگ زد دلتنگ بود گفتم میخوام برم بیرون خوشحال شد اما هی قسم و ایه که ماسکتو درنیاری ها
مریض شی باز میگم خوب دارم میرم فضای باز دیگه موقعی که نشستیم ماسک درمیارم میگه نه فقط برا شام و چایی ماسکتو دربیار:(((((((((((
عجب گیری کردما
خدایا این کرونای لعنتی رو از بین ببر:(
تراپیستم میگه تو بااین معیارهات ممکنه هیچ وقت نتونی توی ایران ازدواج کنی!
من نیازم به ازادی و حقوق برابر خیلی زیاد کلا شرایطی که مد نظرمه راستم میگه در مردهای ایرانی کم پیدا میشه!
بعد یکی رو میشناسم از سالها پیش مثلا 10 پیش
پیشینه خوبی توی انتخاب پارتنر نداره! دوتا طلاق دوتا بچه از ازدواجش
کلی روابط داغون بعد از طلاق دومش! بعد توی یکی از این روابط داغونش که بود
از من نظر خواست من و مرحوم عکس پسره رو دیدیم کرخیدیم! قشنگ انگار مادر وفرزند بودن با اختلاف سنی زیاد
پسره بچه بود و کلا مادر میخواست که باهاش فانتزی ج&سی هم داشته باشه! از اون مذهبی های داغون!
که از غذا آقا زاده هم بود! و من گفتم اگرنظر منو میخوای کات کن واقعا مناسب هم نیستید نگو پسره تلگرام اون خانم رو داشت!
و کلی فحش وتهدید و... برامن فرستاد اون زمان منم جوابش رو دادم عین چی و شستمش
بعدم بلاکش کردم همون خانم رو حتی از بچهای وبلاگی بود و خیلی شرایط بدی داشت
من کمک کردم کار پیدا کنه و تراپی رایگان بگیره!از مشاور قبلیم
بعد اون جریان ازش خبری نداشتم جوابشم ندادم!
بعدها تو اینستا اومد و گفت ازش جدا شده و ... الان داره درس میخونه و دانشگاه میره
تا یادم این خانوم همیشه عاشق بوده! وفقط پارتنرهاش عوض میشدن
این یعنی مهرطلبی خالص
درسی هم میخونه باید تا الان میتونست کمکش کنه از این شرایط بیرون بیاد اما میبینم بازم عین سابق!
جالبه تز هم داده بود که ما زنها هرچقدر قوی باشیم بازم نیاز به حمایت یه مرد داریم و...
با خودم فکر میکردم توهم اگاهی از خود نادانی سمی تر واقعا
وقتی ما تنها به این دنیا میایم و تنهاهم از این دنیا میریم
پس هر ادمی زن و مرد هم نداره میتونه تنهای از پس مشکلاتش بربیاد
ما میتونیم خودمون حمایت کنیم به خودمون عشق بدیم در تنهایی
اگر ظرفمون اول خودمون پر نکنیم اون محبت و حمایت از هیچ کس نخواهیم گرفت!
یا میبینم اون یکی دوستم که برون گراست از همسر درون گراش چه توقعها که نداره
توقع یه عشق رمانتیک و خاص و... که همش هم چسبیده باشن بعد ده سال
همه ی ادمها به یک فضای خصوصی نیاز دارن خوب و اینکه ما فقط میتونیم بالغانه وعاقلانه یک هم مسیر
و همراه انتخاب کنیم و انتظار یه رابطه دوستانه و گاهی هم عاشقانه داشته باشیم
در باقی موارد میشه گفت رابطه های رمانتیک یک درصد از رابطه های کل کره زمین رو هم تشکیل نمیده!
اصلا دنیا دیگه جای رمانتیک بازی و احساساتی بودن نیست واقعا.