تصمیم گرفتم که برم پزشک متخصص ریه
یه دونه پزشک متخصص خوب اینجا هست که همه نوبتهاش پره
و تاجایی که من تحقیق کردم و دوستام که کرونا داشتن بهم مشاوره دادن
گفتن گویا پزشکهای فوق تخصص ریه بیشتر پروتوکلهای کرونا و داروها رو بلدن
و بقیه پزشک ها چندان اموزشی در این زمینه ندیدن نمیدونم تا چه حد راسته؟
امروز که حالت تهوعم خیلی خیلی شدید و حالم بده
ظهر سین زنگ زد رد تماس دادم گفتم همین واتسپ چشه مگه از صبح داشت پیام میداد
گفتم خوب نیستم همین چت کردن هم به زور انجام میدم بعد با همه ی این تفاسیر
زنگ زد!!
میدونی؟ رییس عوضی ازش خواسته بود زنگ بزنه ببینه من واقعا حالم بده؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
تو روحت واقعا اخه خدایی مریض بود من نذاشتم تو دلش آب تکون بخوره چقدم بهش روحیه دادم به خودشوو خانوادش
اصن من ادم متوقعی نیستم
مثلا خیلی دوستام کرونا گرفتن من وظیفه انسانی و رفاقتیم حکم میکرد توی اون دوران روزانه حالشون بپرسم
و بهشون حس تعلق و مهم بودن برای این دنیا و ادمهای دیگه رو بدم
اما دقیقا همین دوستان هیچ حالی ازمن نپرسیدن بعد خواهرم میگه فلانی میدونه مریضی؟ بهمانی میدونه؟
میگم خوب نگفتم ولی خبر داشتن واکسن زدم وحالم بد شده
بعد میگه چرا واقعا حالتو نپرسیدن؟ پیش خودم فکر میکنم اگر من چنین انتظاری از دوستام داشته باشم
یعنی محبتی که کردم یه جور تجارت بوده که اونم همون اندازه به من پس بده بلکه بیشتر
ته ته ماجرا این بود من این کارو انسانی کردم پس ارزشی نداره حتی یه روز بحثش بشه من بخوام حرفشو بزنم
فقط این ماجراها باعث شناخت طرف مقابل میشه همین وگرنه تغییر خاصی در من به وجود نمیاره
و مساله مهم دیگه اینه که ما فقط خودمون داریم و فقط خودمون برای خودمون مهمیم
و مرگ ما از یک سردرد معمولی برای دیگران هم بی ارزشتره
جز دوستم که نامزدش درگیر کروناست ومرتب بهم پیام میده ویس میده زنگ میزنه
سین هم خدایی نگرانم بود
بعد امروز که زنگ زد جواب ندادم دیدم اونم در معذوریت رییسم و من گیر کرده که جواب ازمایشتو بفرست
که نمیدونم مرخصیتو بفرست و....
بعد سین همش داشت منو آروم میکرد که زنگ زدم واقعا نمیتونم مکالمه کنم حالم بدتر میشه
صدامو که شنید گفت قطع قطع پیام بده
بعد بهم اطمینان داد که اصلا نیازی نیست الان برم باز آزمایش بدم و... نیازیم نیست مرخصی رو حتما برم پرینت بگیرم و پر کنم وپست کنم
گفت خودم ردیفش میکنم
گفتم ببین من الان اماده ام استعفا بدم مشکلی ندارم
گفت من بهت اطمینان میدم محیط کارمون خوب و امن وپویا پیش بره لطفا عجله نکن
دوساعت رو مخ من بوده استعفا ندم
گفتم ببین واقعا برا اهواز اومدن اگر شکی هم داشتم برطرف شده دیگه
و من نمیام واقعا
بااین دورویی رفتارهای غیر حرفه ای و غیرانسانی رییس دیگه شکم به یقین تبدیل شد من عمرا بتونم باهاش حضوری کار کنم
فکر کردم اشتباه میکنم
اسکرین شات پیام رو برای دوستم فرستادم که خودش کارفرماست گفتم میشه تحلیلتو بگی بهم؟
هرچی از دهنش دراومد گفت وفحش به رییسم که این مردک آدم نیست عوضی تمام عیار و....چجوری تو بااین کار میکنی؟
فک کردم عصبیم وبرداشت خودم اشتباهه و اون ماله کشی های سین واسه اینه من براش مهمم و منو به عنوان یه همکار صادق و پشتیان محکم دوست داره، ولی فهمیدم جدای از همه ی اینا سین هم شرمنده بوده و میخواسته یه جوری درستش کنه که نتونست
اینطوری شد که واقعا ظهر بهم ریختم هندل کردن بیماری از یک طرف از طرف دیگه استرس و فشار کاری هم بحث دیگه ای هست
من حتی به این فکر کردم رییس تحت فشار حق داره بعد دیدم خوب این یک حق طبیعی کسی بیمار بشه
بخصوص کرونا از دوهفته تا سه هفته استراحت کنه و کار نکنه! تازه من امروز کار کردم نصف ونیمه حتی!
و تصمیم دارم از فردا اصلا کار نکنم فقط کار مشتری های خودمو اونو مجبور انجام بدم وبه چندتاشون که پیام دادم گفتم
همشون بنده خداها اصرار که کمکی هست بگید ماانجام بدیم
و.... و بسیار دلسوزانه رفتار کردن!
نکته جالب اینکه همشونم یه لیست از داروهای گیاهی فرستادن و... تشکر کردم گفتم واقعا درمان گیاهی توی این بیماری چندان درست نیست
و ممنونم از محبتشون و نگرانیشون
داداش کوچیکه هم صبح اومده بود اینجا دوسه بار زنگ زد که خریدهات بگو انجام بدم
منم نگفتم
واقعا نمیتونم خودمو راضی کنم فشار مالی برا کسی داشته باشم هرچند داداش وضعش اوکیه
اجی هم سر این باهام دعوا کرد گفت تو که ایقدی نگران جیبشون هستی خوب بعدا جبران کن
گفتم میدم آژانس خرید کنه برام.