ظهر بعد از ساعت 1 میتینگ داشتیم با مدیر اصلی
اولا که عین همیشه دیر اومد
بعداین مدیره فازش کلا طلبکار و خشن
یعنی اصلا هیچ وقت من ندیدم که این خوش اخلاق باشه
همیشه یه تصوری دارم ازش یاد مدیر دوران دبستانمون میفتم که بداخلاق بود!
یجوری عین بچه های نادان با کارمندها رفتار میکنه مدام داره تهدید میکنه به اخراج
مدام داره ایراد میگیره!
و مدام داره میگه هیچ امنیت شغلی نداریم و....
نمیدونم واقعا کی میخواد بترسونه؟
یعنی من و سین فقط داشتیم تو وتساپ میخندیدیم به حرفاش
واقعا خدایی عین بقیه جلسات هیچ آورده ای برامون نداشت
حالا من بیشتر از سین توی این جلسات دعوت میشم و همیشه همین دیدگاه رو دارم
بعد این سری که باهم حرف میزدیم حین جلسه اولا ایقدی میگه واقعا و درواقع که میشه گفت
هیچ حرف خاصی نمیزنه جز این دو کلمه!
بعدم همه حرفاش تکراری! خودش هیچ حرف خاصی نداره یکی داریم تو شعبه مرکزی
پاچه خوار رییسه و طبق معمول اصفهانی! البته بچه های اصفهانی بهشون بر نخوره ها!
دقیقا بچهای ما تو شرکتمون از سمت همکارهای اصفهانیمون خیلی دارن ضربه میخورن و یکی یکی دارن میرن!
بعد این پشت میشینه میگه فلان نکته رو بگید بعد و... همینطوری درنهایت میبینم میتینگ رو ایشون داره برگذار میکنه و رییس سخنگوی ایشونه!
و عین غایبان عالم از پشت پرده هم بیرون نمیاد چهرشون رو ببینیم :))))))))
وسطشم داداش اومد سی دی ویندوزبرام اورد
و بچها رو گذاشت میخواست بره دانشکده دنبال یه کارهایی
دیگه موندن بچها و منم تند تند براشون شیرموز بستنی درست کردم
و نشستم پای جلسه و وقتی تموم شد دیگه این دو نفر کل فیس واش منو خالی کرده بودن رو سروصورتشون:)
کل خونه رو هم قشنگ بهم ریخته بودن:)
بعدش گوشی گرفتن بازی کردن و یکمم نمایش اجرا کردن برا من
ومنم مشغول ویندوز شدم عوض نشد بوتش رمز داشت فایده نداشت
و عصری داداش اومد برد اینا رو منم دیگه داشتم از سردرد میمیردم
نتونستم هیچ درسی بخونم
فقط درگیر لپتاپم عوضم نشد ویندوز هیچ رقمه هم رمزش ریست نشد!
داداش اومد لپتاپ خودمو برد که ببنیم کی درست میشه ومشکلش چیه؟
میگه خیلی طول میکشه تااینا درستش کنن! شهرستان همینه
امیدوارم در کوتاه ترین زمان ممکن درست بشه با هزینه پایین
منم بتونم یه نفس راحتی بکشم
تاالانم یک کلاس دیگه داشتم که وسطش میکروفن رو قطع کردم و شامم رو تند تند گرم کردم خوردم
همیشه استاد زبان بهم میگه اره خوب پشت صحنه واسه خودت تدارکات میچینی دوربینم میبیندی:))))))
هرچی میخواد مچ منو بگیره که اینستا هم میرم وسط کلاس نمیتونه من حواسم هست:)
چقد سخته پیاده روی نرفتن
من بخاطر دلتا کووید دیگه نهایت سعیمو میکنم بیرون نرم و تو خونه بمونم
همش درواقع خونه ام خریدامم میدم آژانس بعضی خریدها تو کوچه خودمون رو خودم میرم
باز محرم رسید این بچها کوچه ما شروع کردن به سنج و دمام زدن و نوحه گذاشتن بلند
دوستندارم هیچی این شهرو که هیچیش عین ادم نیست
درد وبلای بوشهریها بخوره تو فرق سرشون:)))))) قشنگ معلوم یک عدد خانوم پریود اینارو نوشته.
یه همکاری داشتیم که اخراج شد
از مدیران بالا دستی
سنشم سین میگفت بالاست من فقط تا حالا باهاش چت کردم
وگرنه صداشم نشنیدم یه خانم هست
بعد من گروهی که ساخته بود بعد اخراجش لفت دادم از بس گروه تو گروه دارن این مشاغل تو ایران
هزارتا گروه ما رو عضو میکنن شرکت قبلی هم همین بود
بعد من لفت دادم اخه دلیلی نداشت دیگه خودشم اعلام کرد این گروه حذف میشه !
منم خوب بعد این پیامش به همراه عده ای دیگه لفت دادم
وبعد اون منو بلاک کرد!!
بخاطر اینکه ازگروهش رفتم؟ با خودت چند چندی خواهر؟
بعد چند روز پیش پیام داده
میگه خوبید و... اس ام اس داده
میگم مرسی شما خوبید و...
بعد میگه حلال کنید اگر ناراحت شدین
وتساپ نداری؟
کفتم نه دروغم نگفتم جمعه حذف کرده بودم وات رو سنگین شده بود
داشتم بازیابیش میکردم غروبی که بازیابی کردم بهش توی وات پیام دادم از بلاکش درش اوردم
ای خدا چقد*شعر گفت و میگه
من خدا رو میبینم من شهود عرفانی دارم من الم من بلم اخه به من چه وات فاز عزیزم؟
فکر میکنم به همین خاطر طفلک رو اخراج کردن عادی نیس به خدا
اصن حرف که میزنه انگاری مال هزاران قرن دورتر از بشر هست
من کفری میشم اما خوب میگم تنهاست گناه داره
بذار چرت و پرت بگه من هر از گاهی یه جوابی بله تو خوبی چیزی میفرستم
امروز دیگه کفریم کرده از عصری هی پیام میده ذبح اسماعیل با سربریدن امام حسین فرق داره
میگم ببین من اصلا نمیدونم چی میگی اعتقادات مذهبی ندارم
ولی به همه احترام میذارم
بهتر بحث مذهبی نکنید اصلا جالبم نیست بیایم به عنوان همکاری که از هم شناختی نداشتیم
حرف از اعتقاداتمون بزنیم
باز چرت میگه وای خدایا میگه من اخه دلم پاکه خدارو میبینم
الان فهمیدم واقعا مشکل نداره
خدایا صبر بده فقط:))))))))من باز بلاکش نکنم گناه داره.
