سلام علیکم
خوب این ماه برای بنده و داداش بنده ماه تعمیرات نام گذاری میشه:)
لپ تاپ عزیزم رفیق شفیق 7 ساله ام دیشب خراب شد
البته فلتش نیم سوز بود و ال سی دیش و من عوض نمیکردم و دنبال فرصت بودم!
خیلی این لپ تاپ برای من سود اور بوده 7 سال هر پولی درآوردم بااین دوست عزیزم بوده
ومن عین یه رفیق دوستش دارم و میدونم الان دیگه خسته است!
هرچند یه علاقه ای هم به مرحوم داشت!
باهم خوشی و ناخوشی زیاد داشتیم
تز ارشدم بااین لپتاپم نوشتم باهمین دفاع کردم
وهنوز که هنوز یکی از بهترین های بازار و کوار سوون هست
میتونه گرافیک های سنگین رو هم تاب بیاره وظرفیت رم خوبی داره
مرحوم خیلی گذشت تا تونست سال 93 اینو برا من بخره البته با پول خودم!
و بهترین انتخاب بود و هنوزم هست
شاید این دوست عزیزمم فهمیده اون رابطه به جایی نرسیده و افسردست و نیاز به استراحت داره:))))))))))
جالب بگم دیروز برامون کارانه مون رو واریز کردن و شاید یکم بیشتر وکمترش هزینه تعمیر لپتاپ میشه خداکنه دقیقا همین حدودا باشه
راستش درسته سر قضیه کولر غصه ام شد
اما سراین نه!
چون اینم جزیی از زندگی دیگه خودمو ناراحت کنم که چی بشه؟ همونی که این اتفاقات رقم میزنه
همونم جورش میکنه!
این وسط صبر و تحمل ما ازمایش میشه... از سمت خودمون و خدای ما همین .
دعا کنید رفیقم زودی برگرده پیشم من واقعا اعتقاد دارم اشیا هم روح دارند!
خوبه که لپتاپ خواهر پیشم بود اما خوب باید یه تغییرات اساسی بدم ویندوزش عوض کنم و...
الانم کارهای امروز شرکت رو دارم نصف ونیمه انجام میدم بااین نمیشه.
دیروز بعد یک ماه بالاخره تونستم با مشاورم صحبت کنم و کلاسمون برگذار کنیم
از کرونا جان سالم به در برد خداروشکر
دیروزبهم گفت که میدونی تو چند دقیقه ای که منتظرت بودم تماس وتساپ رو جواب بدی
به عکس پروفایلت خیره شده بودم که این دختر چه مسیری رو اومده چقد زیباست چقد دوست داشتنی
اما روزگار یه جایی یه کاری کرد باهاش که خودشو دوست نداشته باشه
و الان میبینم از اون مسیر گذشتی برات خوشحالم
اصلا خودم متوجه این تغییرات نبودم اون عکس مال زمستون بود باهم رفته بودیم کوه با فاطیما و اجی
ومن چقد سرحال و خوشگلم
چقد چشام پر نور و میدرخشه از انرژی و شادی
راستش اون موقع تازه مرحوم و من سراینکه بهم شش ماه فرصت مجدد بدیم توافق کرده بودیم
و فکر میکنم کم توی روحیه ام اثر نداشت!
اماالان نه!
هیچ اهمیتی نداره برام کی هست کی نیست و...
مهم خودمم پشتیبان خودمم رفیق خودمم یار خودمم
به خودم سخت نمیگیرم زندگی رو
فعلا درمسیری هستم که میگم هرچه پیش آید خوش آید
حتی به طرز عجیبی نگران این نیستم ماه اخر کارمندی من میشه ماه اینده!
بیمه و .... ندارم چی میشه و...
اصلا مگه مهمه؟ اینده نیومده رو غصه اش رو بخورم؟ گذشته ای که رفته رو حسرت؟
بالاخره یه طوری میشه منم سعیمو کردم قبل از اینکه کارمندیم تموم بشه یه منبع درامد کوچیک داشته باشم!
استادم دیروز متعقد بود من اونچه رو که باید یاد گرفتم و دیگه کلاسمون به انتها رسیده
و اگر میخوام ادامه بدم بازم مشکلی نیست
منم گفتم نه ادامه ندیم بهتر تا اینکه مهر یه جمع بندی داشته باشیم
و هم اینکه در هزینه هام صرفه جویی میشه!
استاد یه گروه کتاب خوانی مختلط راه انداخته با 20 نفر افراد فرهیخته که منم لطف کرد عضو کرد
گفت سعی کن توی این گروه با کسی اشنا شی،
خیلی هم منو سعی کرد بولد کنه و من پیشنهادم این بود توی کلاب هاوس برگذارش کنیم زنده تره!
بقیه هم استقبال کردن و قرار بهشون کلاب هاوس رو یاد بدم:)))))))
البته استاد وبقیه دوستام همیشه مشکلات نرم افزایشون به من میگن و من براشون اوکیش میکنم
یادش بخیر نرگس هم اینطوری بود امیدوارم هرجا هست خوش باشه.
یکی از دلایلی که شاید دارم بهتر میشم اینه دارم برای خودم قدم برمیدارم کم کم
منتظر کسی نیستم برام کاری کنه!
مثل همین دوست شدن با چند نفر جدید!
دیشب با ی حرف میزدیم کلی فحش وفحش کاری کردیم سرهم البته به شوخی
ماهیچ وقت دعواهامون جدی نیست دو دقیقه بعدش باهم اوکی هستیم
بعد قهر کرد بعدش یه کلیپی ازم میخواست مال یکی از بچها بود قولش داده بودم بهش
فرستادم کلی ذوق کرد و ...بعد میگه کادو تولدم:) بیشعور خوب نره خر بسه دیگه چقد تولد تولد میکنی 40 سالت شده ها.
تصمیمم برای زبان هم این شد که
برای زبان هم احتمالا مجدد کلاسهامو برگردونم به هفته ای یک روز!
فکر میکنم بهتر خواهد بود
بازدهیم بیشتره اینطوری
امروز یه جلسه اداری مهم داریم با رییس شعبه مرکزی.
