خوب من قبل عید حلقه ام رو به مرحوم پس دادم
و دیشب داشتم فکر میکردم که این همه مگسان دور شیرینی که جمع شدن
دور بنده بخاطر همینه شاید
تاقبل این این موارد کم بود حداقل تو شهرستان وقتی میبنن یارو حلقه دستشه سروسنگینم هست
مزاحمش نمیشن
اگر خوششون بیاد نهایت کارشو خوب انجام میدن که طرف بازم مراجعه کنه و شانسشون رو امتحان کنن
جوابی که دارم به خودم اینه من واقعا نمیتونم کاری کنم
جز اینکه پیشنهادشون رو نادیده بگیرم یا رد کنم
جواب چند نفر رو با هوچی گری بدم؟ مگه قاضی عن شماره نداد که مشاوره بده و کارمو انجام بده
اول بسم الله اومده بود تو شش بنده و کثافت کاری.
بعد به کی شکایت کنی؟ بعد ته تهش میگن یارو خودش مشکل داشت جنبش می تو میتونه کمک کنه
اما نه در حدی که یارو مشهور نیست
بخوایم می تو هشتگ رو بزنیم توی این خراب شده باید روزی هزار بار این هشتگ رو بزنیم!
پس تصمیم گرفتم در این مورد خودمو آزار ندم وبیشتر مراقبت کنم از خودم.
امروز الف پیام داد و گفت فردا میرم تهران دنبال کارهای جابه جایی خونه چندتا جلسه دارم پیشنهاد کاری و....
بعد بهم میگه هنوز با کسی دوست نشدی؟ ازدواج اینا؟ میگم توی این دوهفته که من نبودم چرا یه بچه هم اوردم!
والا اینم دلش خوشه واقعا.
معده درد بدی شدم از صبح که حس گرسنگی داشتم این اسید معدم بوده
فکر میکنم بخاطر نون هست، من همیشه نون خوب وباکیفیت میخورم اما یک ماه گذشته همش نون لواش و نون تافتون خوردم
این معدم رو داغون کرده
قصد دارم پاشم برم اون گوشه شهر اون نونوا خوبه و نون سنگک بخرم برای چند وقتم.
امروز دوساعت زبان خوندم کارهای شرکتم کامل انجام دادم و اون فایلی هم که قرار بود
برا بخش تحقیقاتی یه دانشگاه اماده کنم همون استاده که گفتم اونم نصفش رو انجام دادم
البته نصف دیگه اش سختتره و وقت گیر تره اما برا شروع هفته خوب بود از خودم به شدت راضیم:)
سین برگشته سرکار ولی ساعت کاریمون تغییر کرده
بخاطرکرونا و پیک پنجم ساعت کاری شده تا ساعت 2ونیم 3. منکه همیشه بعد یک دیگه کار انچنانی ندارم
سین گشاده زنگ میزنه به من سوالاش میپرسه بجای گوگل کردن! بعد ساعت یک ونیم میخواستم بخوابم
زنگ زده فلان چیز چیه؟ و چطور معاملاتش انجام میشه؟ من خوب سال 93 یه چیزهایی دربارش خونده بودم تو امتحان
گفتم اینه به نظرم و هرچی یادم بود رو گفتم بعد گوگل کردم دیدم ااا چه خوب یادم بوده ماشالله و همونه نوشتن
بعد میگم بهش که اونایی که گفتم درست بود میگه اره از رییس فلان بخشمون هم پرسیدم نصف حرفای شمارو زد
خوب خره خودت یه سرچ بزن چرا زنگ میزنی اینو واون؟ وااا
بعدم ذوق مرگ بود از بابت اینکه ساعت کاریمون تغییر کرده میگه عشق و حال کلا.
قشنگ مشخصه معدم درد میکنه که اینطوری حرف میزنم:)))
صبح لوبیا چیتی خیس کردم و ظهر پختمش و خیلی خوب پخت گذاشتم سرد بشه بسته بندی کنم
برا مصرف این هفته
چون من فکر کردم هرشب شام درست حسابی نمیخورم که پروتئینش بالاباشه
باید مراقبت کنم از خودم
برا دوستم دعا کنید که کرونا گرفته ریه هاش داغون و شهرشونم هم امپول اینا دیگه گیر نمیاد وضعیت شهرشون اصلا خوب نیست
بچها هرکسی دوست داره بیاد از امروز روزی سه تا شکرگزاری بنویسیم
میتونیم اینو توی چالش بهی خانم هم انجام بدیم
لطفا برید برای پسش نظر بذارید به یک جمع بندی برسیم برا دعای دسته جمعی
بعدا نوشت:
خوب من رفتم اون نون سنگکی تا رسیدم نون تموم شده بود وفرداهم تعطیل بودن گفت پس فردا نون میزنم بگو آژانس بیاد برات ببره
همون نزدیک یه کارگاه نون رژیمی هست دیگه رفتم ازاونجا نون خریدم یکساعت تو صف بودم خیلی گرم بود همه هم بهم چسبیده بود سرپوشیده بود فضاش سردرد سدم.
بعد من هیچی عین خراب کردن صف عصبانیم نمیکنه به چند تا خانم تذکر دادم که داشتن نوبت خراب میکردم پرو میگفت خوب من دوتا نون میخوام چرا باید تو صف باشم. اون یکی هم میگفت من عجله دارم بعدیش میگفت گرممه انگار مثلا بقیه تو قطب شمال سرصف هستن. منکه اجازه ندادم نوبتم خراب بشه قبلا سکوت میکردم اما الان فهمیدم سکوت دربرابر اینجور کارها باعث شده مملکت ما توش حق خوری و دزدی و اختلاس عادی شه.
بعد اومدم سرمیدون ماشین بگیرم برا خونه که دیدم یه سبزی فروشی تو صندوق پرایدش سبزی میفروشه تازه بود ریحون و خرفه خریدم وای خدایا من عاشق ریحون سبزمم. بعد دیگه ماشین گرفتم نگفتمم دربست من با سه تومن اومده بودم اینجا بعد ده تومن میدم اقا بهم پول نداد. باقیشو گفتم خوب باقی پولم میگه خوب من مسافر نزذم که گفتم وا مگه من گفتم دربست؟ گفت نه
گفتم خوب سه تومن کرایشه دیگه چونه زد و... به زور ۴تومن پس داد وای خدایا دزدی عین اب خوردن شده برامون.