سفر کوتاه

بعد ناهار رفتیم بندر

قرار بود بریم پیش زن عمو که عمل کرده

دیگه اول رفتیم خونه داداش

داداش نبود رفته بود خونه باغش به درخت ها برسه وبهشون اب بده

دیگه یک ساعتی اونجا بودیم و بعدم باهم رفتیم خونه عمو

چون زن داداشم دختر عمومه.

از اونجا یکی از عمه ها اومد که فهمید مااونجایم

و عروس داداش هم اومد اونجا دیدنمون

و عروسهای  عمو و دخترعمو که متاهله

دختر عمو که همسن منه هم که مطلقه است وخودش مغازه داره

و امروز خونه بود، برا من یه شال و مانتو آورده بود خیلی خوشگل بود

سفید بود با سوزن دوزی های سرخابی و شالشم تماما سرخابی بود.  از این مدل های سنتی هندی

خیلی شیک بود واقعا ،گرونم هست فکر کنم یک و خوردی میشد این مانتو و شالش داده بود مزون دوخته بودن

گفت من تا دیدمش یاد تو افتادم که قدبلندی ولاغری گفتم این مناسبته

من پوشیدم همه میگفتن باید اسپند دود کنیم:)))

هرچیم پولشو خواستم بدم گفت نه من واسه تو خریدمش.

و چندتایی پارچه داشتم پیشش گفت میبرم برات دوستم بدوزه

من کلا مانتوهای مدل دار وسنتی بیشتر بهم میاد تا مانتوهای فرم

و همیشه بهم میگن همه که اینطور مانتوها به شخصیت و تیپ تو بیشتر میاد

شاید بخاطر قدمه نمیدونم. خودمم  مانتوی گشاد وراحت دوست دارم

عروس عمو زن همون پسر عموم هم اونجا بود

و من خیلی خوب باهاش برخورد کردم همیشه دوست داره با من ارتباط بگیره

ولی من نمیخوام!

ولی این سری خوب برخورد کردم و پسرشم 8 ماهشه همش چسبیده بود به من!

راستش من اون مساله و رفتار پسرعمو رو هضم کردم ولی هرباری اتفاقی میفته

که لجن هم زده میشه!

دیگه دور همی بودیم و یکمم نگرانم اولین دورهمی تو کرونا بوده

و برا خودم نگران نیستم برا مامان اینا نگرانم

اجی هم که کلا تو کرونا جایی نرفته

اینهام همشون قبلا کرونا گرفتن

و ماسک هم نمیزنن:))))))))

من حتی دست ندادم اومدن بغلم کردن  وبوسیدنم دیگه در این حد رعایت نکردن!

خخخخ

من چقد ترشی خوردم خدا:))))))) زن عمو ترشی هاش خیلی خوشمزه است

من یه کاسه بزرگ ترشی خوردم همه رو سر کیف اوردم که ترشی بخورن:)

اما شام نموندیم و داداش عجله داشت برگرده سرکارش

و دیگه غروب زدیم بیرون از بندر و نیم ساعت پیش رسیدیم

اگر فردا داداش من رو ببره میرم خونه خودم

میخوام شب خونه خودم بخوابم و فرداشم غذا درست کنم برا چندروزم

که روز دوشنبه که روز کاریم هست استرس نگیرم  وسرحال بیدار شم

 

یه سری اخلاقیات خواهر رو مخمه

بهش میگم به زن داداش دو نگو من اومدم

بعد میبینم فاطیما زنگ میزنه ااا شنیدم اومدی و نمیای اینجا؟

بعد همسایه ها میان

من خوب نمیشناسمشون این

خونه جدیده خوب دو سال اومدن اینجا مامان اینا.

بعد من اصلا نبودم اینجا که کسی بشناسم که این گوشه شهره

بعد همسایه میاد اینجا و من تو اتاق پشتی هستم اینجا خونه مامان 4 خوابه است

و من اتاقم ته ته خونه است دست زن همساده رو میگیره میگه بیا اینجا آجیم اینجاست!!

خوب خواهر من شاید من آمادگی نداشته باشم همساده رو بیاری بالا سرم در حالی که

شلوارک پوشیدم پتوم نامرتب همه چی رو دور خودم ریختم و سرم تو لپ تاپمه

بعد میبینم یه غریبه رو به رو در اتاقمه میگه اومدم عرض ادب کنم ذکر خیرتون رو شنیدم!

حالا جالبه میدونه من بدم میاد از اینکارا! فکر میکنه لطف میکنه بهم!

حوصله بحث کردن سراین چیزها رو ندارم واقعا

موجا ... ۳ خوشم اومد :)
Divine Girl

وای از دست خواهرا :) قصد بدی ندارنا ولی گاهی وقتا خیلی رو مخ میرن

امیدوارم خوش گذشته باشه :)

واقعا:)
حالا جالبه بگم خودشم بدش میاد از این رفتار!!!
یعنی قشنگ متاناقض دوست داشتن و دشمنیشون:))))

بهی ستوده

عزیزم خواهر از این مدل هاست که باید افعال معکوس براش استفاده کنی:))))

منم دارم از این مورد ها:))

واقعا باید همین کارو کنم بهی :))) به نکته خوبی اشاره کردی:)

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
موجا نام پیرترین تمساح جهان است...
تا جایی که علم پیش رفته تمساح ها تنها موجودات جهان هستند که پیر نمیشوند و ارگان های داخلی تمساح ها هیچ وقت پیر نمی شود!!و عمر نامحدود دارند مگر بر اثر شکار یا بیماری و.... بمیرند.
اینجا قرار از خودم بنویسم بدون هیچ روتوشی!!
پیوند ها
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان