بچها من یه قالب خوشگل دلم خواسته
نمیدونم ولی نمیدونم چی انتخاب کنم هدر برام مهمه.
خوب کلاسم تموم شد
چالش جدید اینه که من باید خودم پیشنهاد بدم به یه اقا!
یا اینکه به دوستام بگم برام مورد مناسبی پیدا کنن
من ؟؟؟؟؟؟ واقعا من ؟؟؟؟؟؟ از این کارا؟؟
واقعا من این کارو دور از ادب و متانت میدونم یعنی باور من اینه
یه خانوم هیچ وقت به کسی پیشنهاد نمیده
ولی استاد من در این چالش انداخته ببین چقد شجاع هستم؟؟
قطعا به دم دستی ترین آدم دور برمم میتونم اینو بگم مهم نیست کی
ولی میدونی اگر قبول کرد بنده خدا چی؟
مثلا من میدونم جواب الف چیه؟
یا مثلا میدونم جواب اقای ی چیه؟
یا ...
ولی خوب من اگر میخواستم بااینا باشم که قبول میکردم قبلا.
نمیدونم گیجم واقعا
فعلا دست نگه میدارم
رفتم پیاده روی هوا یک درجه با جهنم اختلاف دما داره!
خیس عرق برگشتم دیدم صاحبخونه و دخترش توی کوچه ان!
دیگه هیچی نمیدونم چی تو فر بوده روشنش کردن سوخته کل خونه رو دود برداشته اینام الفرار
دیگه رفتم نگاه کردم گفتم این پارچه توشه داره میسوزه الان خونتون آتیش میگیره خوب اب بریزین تو فر
دیگه همین کارو کردیم و کلا خونه دودش خارج نمی شد چون هوا خیلی شرجی و دم کرده است باد هم نبود
دیگه هیچی منم خیس عرق نا نداشتم حالا گفتم بیاین بریم بالا تا بو دود بره اینهام اومدن بالا تا همین الان
دیگه حسابی صاحبخونه سرک کشید همه جا!
منم خونه مرتب نبود یعنی اتاق خوابم مرتب نبود خوب مهمون ناخونده است دیگه
مهم نیس برام
دیگه الان تند تند یه لقمه غذا خوردم مردم تا رفت از همه چی سوال میپرسه
بعدم تهش میگه تو وقتی اومدی اینجا خیلی خوشگل بودی اصلا عوض شدی زشت شدی:))))))
دخترش میگه وا مامان؟ خوب این بنده خدا راحته با خودش
میگه نه لاغر شده آخه صورتش خیلی آب شده این اینطوری نبود که لپاش گلی بوداومد این شهر
منم چشمک زدم گفتم بهم نساخته شهرتون و آدماتون اذیتم کردن لابد!
وبینار قرار شد پنجشنبه برگزار بشه. پیر شدم باهاش:)