دوستان من ادامه رو فردا مینویسم چون بیانش یکم خودمو احساساتی میکنه!یعنی از من انرژی میگیره بازیابیش.
و یه جورایی تداعی خاطراتش نمیتونم بگم ناراحت میشم، نه !!خوشحالم نمیشم!
امروز دیگه خیلی تایم گذاشتم چون قضیه درسمم بود!
من باید پیش نویس های خودمو تو روابطم بیرون میکشیدم
برای همین میگم نظر شما هم برام اهمیت داره شاید چیزی رو ببنید که من نبینم
خوب من این فرصتو میدم شمااینها رو بخونید تا باقی ماجرا روبعدا شرح بدم.
امروز روز استراحتم بود بخاطر پریودی و روز کم رسانی به الف هم بود بخاطر اینکه داره میره دفتر میبینه
و عکس میفرسته و به مشورت من هم نیاز دارم از صبح کلی عکس فرستاده کلی حرف زدیم وبحث کردیم.