ایقدی دیشب گرمم بود که یه تنگ لیموناد درست کردم با کلی عرقیجات با طبع سرد
البته نمیدونم سردی و گرمی راست باشه! کلا خیلی بهش اعتقادی ندارم
اما عرقیجات و دمنوش دوست دارم و خیلی گاردی به طب سنتی ندارم به هر صورت هزاران سال
پیشینه اش هست!
هی تیکه های یخ رو میخوردم و ته دلم آتشفشانی که روشن بود می بلعیدش:)
بعد یکساعت که هر یک دقیقه یه جرعه از نوشیدنیمو میخوردم پاشدم یه دوش هم گرفتم
و بدنم یکم دماش متعادل شد
مشکلی که من دارم با تابستون همینه، من طبع خیلی گرمی دارم
و گرما به شدت اذیتم میکنم گاهی فکر میکنم من توی درونم صفحه خورشیدی دارم
تا 5 مین میرم توی گرما همه ی نور خورشید جذب میکنه وتا 48 ساعت ذخیره اش میکنه!
خواستم زود بخوابم بعد که چشام گرم خواب شد باز اون گرمااذیتم کرد پنکه رو روشن کردم
اما تا حدود ساعت 3 خوابم نبرد از گرما.
پاشدم یکم از رایتینگ رو نوشتم توی ورود قبلا دستنویس میکردم
اما دیگه دستنویس نمیکنم مستقیم تایپ میکنم
امروز دیگه کولر رو خاموش نمیکنم! که شب اذیت نشم
یه دونه لوبیا داشتم عین لوبیای سحر آمیز که به عنوان گل پیچک میکارن
توی عید فاطیما یه دونه داده بود بهم که نزدیک دوسانت بود
گذاشتم توی کیفم اما پیداش نکردم بعدا
چندروز پیش که داشتم کیف مربوطه رو تمیز میکردم یهویی لوبیای عزیزافتاد
و منم خیس کردم امروز کاشتمش:)
فردا تولد داداشه ببینم اگر فردا شیفتش تایم بدی نیست
کیک درست کنم برا خودش و دخترکش تولد بگیرم.
یه جورایی به این سریال لوسیفر خیلی منو درگیر کرده
اون حرفهایی و اتفاقهایی که شاید فقط تحلیلگرها بهش دقت کنن
منو خیلی درگیر کرده خیلی زیاد
یه مکالمه بین کری و لوسیفر بود توی قسمت پنج فصل اول که عین زنگ توی گوشم صدا میده:
تو به هرج و مرج درست کردن
و داغون کردن جاها وعواقب و اتفاقاتش علاقه داری
اگر در حق کسی لطفی میکنی
چون میخوای احساس برتری و قدرت کنی!
که کنترل دست توهه!
وقتی تو در حق یه نفر لطف میکنی
یه نفر دیگه داره عذاب میبینه!
چه گناه کار باشه چه نباشه!
یجورایی تو خدایی!