حس خرید داشتم یه آبرنگ وپالت نیاز داشتم و دوسه تا کتاب ویه دونه هم شومیز نخی
که از دیجی کالا و یک کتابفروشی آنلاین خرید کردم و یه پیج لباس، خریدهامو انجام دادم
اون کتابفروشی آنلاین امکان اینو داشت که روی خریدت متنی هدیه بنویسی،
منم یه متن هدیه برای خودم نوشتم:)
منتظرم شومیزم برسه چهارخونه قرمز سفارش دادم خیلی وقته لباس قرمز نداشتم اصلا نمیدونم چرا؟
...
یکی گفته بود فعلا از دست پدرومادرتون خوراکی نگیرید تا ببینیم چه خاکی باید سرمون بریزیم.
ظنز تلخی بود بعد من امروز فیلمهای اعترافشون رو دیدم موهای تنم سیخ شد
راحت به قتل دختر و دامادشونم اعتراف کردن!
بعد هردو میگن ما هیچ عذاب وجدانی نداریم! زن میگه کدوم مادری حاضر بچشو بکشه؟ خوب حتما بد بودن که کشتیمشون!
نمیدونم نمیدونم چرا ایقدی دنیاجای بدی شده، اما برای من یک سوال مطرح شده چرا فیلم آسانسور حمل جسد و فیلم اعتراف این دو نفر در اختیار عموم قرار گرفته؟ استفاده ای که رسانه این مملکت داره از این موضوع میکنه برام قابل درک نیست!
--
امروز دمای هوا 45 درجه است و برای ماه اردیبهشت خیلی گرمه!! دیشب علاوه بر کولر پلنکه ایستاده هم آوردم تو اتاقم روشن کردم، خدا به خیر کنه گرما رو، خدایا منو ببر یه جای خنک لطفا
---
یه سری فشار روانی رو دارم تحمل میکنم، علاوه بر همه ی فشارهای همیشگی، مساله تهران رفتن برای من اصلا آسون نیست هرچی حساب کتاب میکنم اگر از پس هزینه مالیش برمیام یه مساله که خیلی اذیتم میکنه وجود خاطراتم با مرحوم، اصلا نمیتونم بااین قضیه کنار بیام که برگردم به اون شهر.
دعا میکنم الف تصمیم نگیره بره تهران! اگر هم گرفت من فقط دور کار باشم. یه جوری رو من حساب کرده که...
منتظرم زنگ بزنه بیزنس پلنش رو برام بخونه و بهش بگم من تهران بیا نیستما! و یه باری از دوش خودم بردارم!
من برم که امروز کلاس دارم.