آدم بعضی اوقات نمیتونه تشخیص بده این چیزی که در وجودش میگه نه

منطقش هست یا ترسش؟

اونی که میگه این کارو نکن عدم ریسک پذیریش هست که نمیخواد محدوده امنش بیرون بره

یا منطقش که میدونه اون کار خطر داره؟ 

خوب من برگشتم از خونه مامان

البته صبح امروز برگشتم

دیروز بعد نوشتن پست 

من پاشدم رفتم دنبال خریدهام

خدااین ذوق های کوچیک رو از ما نگیره!

یعنی اونقدر اول تا اخر هفته همش بدو بدو هست و فرصتن نشستن نیست

همینکه صبح ها نخوام نگران کار شرکت باشم و یکم بیشتر بخوابم و به کارهام برسم

هزار مرتبه خدارو شکر میکنم:)

البته این هفته باید برم دیدن مامان اینا سه هفته شد ندیدمشون 

داداش ماموریت رفته تهران

و نیستش و مامان امروز چندبار تماس گرفت برای هماهنگی که راننده بفرسته دنبالم 

قرار گذاشتم برای فردا عصر

فردا صبح هم باشگاه نمیرم میخوام یکم استراحت کنم هرچند بعید من بخوابم 

امروز برم برای اجی دوتا جوراب نایکی بخرم 

و یه پتو مسافرتی 

خیلی وقته براش چیزی نخریدم اینها درخواست های خودش بوده

انگشتم یکم بهتر شده و ولی همچنان درگیر اگزماست بخاطر تماس با اب و صابون

امروز یکم حالت تهوع داشتم خسته بودم وسط تمرین 

بخاطر اینکه دیشب و دیروز خوب غذانخوردم بخاطر بی حوصلگیم

میم که با اون اقای پخش کننده تخم مرغ هماهنگ کرده بود

و من امروز تماس گرفتم 

گفت ما همسایه هستیم خانم فلانی و ادرس رو کامل بلدم منم انتهای کوچه خودتون میشینم

الان میدم بچها براتون تخم مرغ ها رو بیارن درب منزل

خیلیم زود اومدن و تا من از باشگاه رسیدم خونه (تو مسیر زنگ زدم بهشون)

تا من رسیدم خونه و ساکم رو گذاشتم و...

ده مین بعدش دم در خونه بودن

و کارتن رو تحویل دادن و کارت کشیدم و 

اومدم چک کردم همه تخم مرغها اوکی بود هم سایزشون هم کیفتشون 

تاکیدم کرد هروقتی نیاز بود کافی فقط تماس بگیرید ما از ساعت 7 تا 12 شب پخش داریم

حساب کتابم کردم خیلی خیلی قیمتها برا من کمتر میشه

اما دیگه برام درس شد این موضوع از فروشگاه های زنجیره ای شونه تخم مرغ نگیرم!

خیلی خیلی بی کیفیت تخم مرغهای شونه ای که تو فروشگاه های زنجیره ای هست و به اسم مثلا ارزان فروشی!

این هفته چند نوع مارک مختلف تخم مرغ رو تست کردم

و دقیقا سر همین موضوع اینو متوجه شدم 

که من از دیروز یکم حالت تهوع و دلزدگی به سفیده تخم مرغ پیداکردم بخاطر این بود 

که از یه فروشگاه زنجیره ای که دوسه  شونه تخم مرغ گرفته بودم بسیار تخم مرغهاش بی کیفیت بود

و حس خوبی بهم نمیداد خوردنش!

گفتم اینو بگم شاید بدردتون بخوره!

من خودم عاشق تخم مرغ ارگانیک و محلی هستم ولی چون زرده تخم مرغ نمیخورم اونها هم کوچیک و گرونترن

پس برای من بصرفه نیست تخم مرغ ارگانیک بخورم  برای هیچ ورزشکاری بصرفه نیست!

دیگه تا یک هفته خیالم راحته تخم مرغ دارم:))))))

البته از میم تشکر کردم بخاطر این پیگیری هاش و همینطور اون تو این موضوع کیفیت تخم مرغ ها خیلی کمکم کرد

تا پخش کننده همون شرکتی که مد نظر من هست رو پیدا کنه

دیشب که یکم حالم بد بود 

سایز کردم اندازه هام رو 

شگفت زده شدم 

دور کمرم 7 سانت کم شده 

دور شکم 5 سانت

یعنی همینطوری مونده بودم تو همین یک ماه چقدر من سایز کم کردم 

الان از نظر شاخص WHR من زیر 0.7 حساب میشه تناسب بدنم

شما هم برای اینکه بدونید در دسته سلامت از نظر این شاخص قرار میگیرید حتما برید سرچ کنید این شاخص رو

و نسبتش رو به دست بیارید ببنید در کدام گروه هستین؟

من علاقه ای به حجیم شدن عضلات کور ندارم 

و ترجیحم اینه فلت باشه این ناحیه از بدنم

ولی کراس فیت کارها اکثرا عضلات کور قوی و حجیمی دارن اما بدنسازها معمولا نه!

امروز یه خانم بدنساز ایرانی شکوه کرده بود از بابت کامنت های بد هم وطن ها در مورد نشون دادن بدنش

خوب چرا وقتی یه اقا بدنساز هست همه به به و چه چه می کنن؟

ولی یه خانم بدنساز تو این کشور حق نداره بدنش رو هنرش رو و چیزی که براش زحمت کشیده رو به نمایش بذاره؟

اکثرا هم خانم هستن کسایی که عقده ای عمل میکنن تو تضعیف روحیه همجنس های خودشون

من خودم عملا این مساله رو تو باشگاه میبینم که بین مثلا 100 نفر دونفر چشم دیدنت رو ندارن

دستگاه رو بهت نمیدن اذیتت میکنن حرفهای نیش دار میزنن 

نوبتت هست بهت فشار روانی میارن و تمرکزت رو بهم میزنن

ولی 98 درصد کمکت میکنن عشق بهت میدن 

و هواتو دارن بهت روحیه میدن 

تشویقت میکنن

امروز یه خانمی اومد بهم گفت که ما یه گروهی هستیم ساعت 7 ونیم میایم باشگاه 

و روی چمن گرم میکنیم تا سانس قبلی تموم شه اینطوری ساعت 8 وده دقیقه که سانس ما شروع میشه

ما مستقیم میریم رو دستگاهها و نیازی به گرم کردن و معطل شدن برا دستگاهها نداریم دیگه

شما هم میتونی از این به بعد با ما بیای 

من با مدیر باشگاه صحبت میکنم 

از بابت این مهر و لطفش واقعا کیف کردم 

و قرار شد از هفته اینده منم زودتر برم که بتونم زودتر به برنامه ام برسم 

امروز رو با یه حالت تهوع در پس زمینه گذروندم 

ولی کارای شرکت تموم شد و ظهرم نشد بخوابم صاحبخونه و همسایه بغلی خیلی سروصدا داشتن و 

رفت وامد

صداشون من اذیت میکرد دیگه نشد بخوابم 

پاشم برم بیرون خریدام رو انجام بدم 

تا دیر نشده

هم یه هوایی به سرو کله ام بخوره 

واقعا من نمیتونم غروب تو خونه باشم

امروز که اومدم خونه دیدم اوه 

اونقدر صبحی با عجله رفتم که 

یادم رفته ابجوش رو بریزم توی فلاکس و چایی درست کنم

این روزها خداروشکر بعد از ظهرها میخوابم

و بدنم قشنگ ریکاوری میشه

همینطوری داره پیشرفت میکنه و من به اندازه کافی به داروها مجال دادم

اثر که نکرد هیچ تحریک پذیری پوستم رو هم بیشتر کرد

تا شستشو نمیکنم و.... خوبه 

ولی به محضی که میرم باشگاه و دستم به صفحه هالترها میخوره

دستکش بدنسازی دستمه ولی خوب نیم بند انگشتت بیرون دیگه

میام خونه هم میشورم میسابم دروغ چرا 70 درصد مواقع فقط دستکش میپوشم

گاهی عجله دارم دستکش نمیپوشم

و 

دیشب دیگه ساعت 11 ونیم من خواب بودم

خیلی خیلی نیازمند خواب بودم

خوب بالاخره بعد شونصدسال نوری من رفتم مهمونی

این دوستم بنده خدا یک ساله منتظر من برم خونشون مهمونی

یا بیایم باهم بریم بیرون

آخیشششششششششش

واقعا آخیش

خیلی هفته سخت و سنگینی بود

هرچند هنوز یه روز دیگه از ورزش کردن ها و بدو بدوهام مونده