امروز که اومدم خونه دیدم اوه
اونقدر صبحی با عجله رفتم که
یادم رفته ابجوش رو بریزم توی فلاکس و چایی درست کنم
بااون حجم از کافئینی که من صبح به بدنم با اسپرسو دوبل و قرص کافئین رسونده بودم
میدونستم الان قهوه بخورم خواب بعدازظهر و شبم رو از دست میدم به احتمال زیاد!
توی بسکت دستگاه چایی لاهیجان ریختم و مشتی زدم بر دهن استکبار
و چایی فوری خوردم:))))
مزه اش عین چایی جوشیده بود!
ولی به هرحال چایی بود
از خودم تعریف نباشه
چایی های من خیلی خوشمزه میشه
و اینو اکثر ادمها میگن
مثلا زمان خوابگاه و پانسیون همه بچها عاشق چایی های خاص من بودن
و من استاد دمنوش درست کردن هستم
ولی متنفرم از دمنوش:)))))
خودم علاقه ای به دمنوش ندارم
جز دمنوش هایی که هل و زعفران دارن و مزه شیرین هم ندارن!
میم هم اعتراف کرد که چایی های شما خیلی خوشمزه و خاص هست
البته اون بیچاره چاره ای هم جز تعریف و تمجید کردن از من داره؟؟؟؟؟؟
خلاصه امروز چایی رو اینطوری نوشیدم تا چایی درست کنم و دم بکشه!
امروز لگ دی بود و دیگه وسطهای تمرین احساس ضعف و ناتوانی داشتم
بسکه سنگین کار کردم
از طرفی باشگاه امروزخیلی شلوغ بود عین حموم زنونه بود
ایقدی حرف میزدن بلند بلند و صدای موزیک هم بود
آدم نمیتونست تمرکز کنه روی تمرین و عضله مورد نظر
همین باعث میشد ذهنم خسته بشه و گیج بشه بدنم
امروز دونفر تو باشگاه ازم مشاوره خواستن در مورد تمرین و برنامه غذاشون
و من به مربی ارجاعشون دادم
چون واقعا چیزی نیست در تخصص من باشه
هرچند اطلاعات من توی این زمینه بالاست
و خانمها هم اکثرا دنبال بکش و خوشگلم کن هستن
یعنی همه میان برنامه غذاییتو میپرسن!
میخوان برنامه تمرینشون هم عین تو باشه
درصورتی که سابقه فرد و کلا فیزیک بدن و میزان چربی و... سن
در نحوه نوشتن رژیم و برنامه تمرینی تاثیر داره!
خودم حس میکنم بدنم هنوز بعد اون چیت روز جمعه حال نیومده!
شکم آوردم یکم
از باشگاه که اومدم باید ناهار درست میکردم
یه جورایی نا نداشتم سرپا بایستم ولی باید غذام رو درست میکردم
بعد درست کردن غذا یجورایی خوابیده کارای شرکت رو انجام دادم تا 3
و بعدش بیهوش شدم تا 4ونیم
امروز پیاده روی نرفتم که بدنم ریکاوری شه
و هم اینکه یکم کار داشتم تو خونه و یکم کارای شرکت
رو برای فردا باید انجام بدم که فردا هم برنامه تمرینیم سخته و اون برنامه 160 تایی بارفیکس هست
شماها دارین استوری بارون میذارید
اینجا ماهنوز کولر میزنیم و شرجی و گرمه:((((((((
تابستون اینجا تمومی نداره
مودم خیلی پایین متوجه شدم با پیاده روی رفتن چقدر ذهن بیش فعال من این مدت آروم گرفته
نتونستم به کارای خونه برسم
اما در عوضش پاشدم دو نوع پنکیک رژیمی درست کردم
یکیش پنکیک هویج بود که فوق العاده حس کیک هویج داد بهم
با یه دونه هویج متوسط و یک قاشق دارچین 3 تا سفیده تخم مرغ و سه قاشق میکس پودر جوانه جودوسر و جودوسر
یه بوی خوبی پیجید توی خونه
پنکیک بعدیم هم با همین مواد فقط بجای هویج از موز استفاده کردم با وانیل و بیکینگ پودر
چون موز نرمه یه قاشق از جودوسر بیشتر ریختم
چون حس کردم امروز برای رژیمم دارم کم میارم!
و یکم پرخوری کردم ناهار رو
البته متوجه شدم هر وقتی گوشت قرمز میخورم قندم بالا پایین میشه ومیزان ضعفم بعد خوردن غذا و اشتهام خیلی زیادتر میشه
برا همین من میکسش میکنم با سینه مرغ ولی در نهایت بهم حال نمیده
میم هم پخش کننده تخم مرغ منطقه ما رو پیدا کرده بود و صحبت کردیم
قرار شد از فردا یه کارتن تخم مرغ برام بیاره
اینطوری خیلی راحتترم تا بخوابم هر روز برم یه شونه تخم مرغ بخرم:(
سوالی که مرتب خانواده و دوستام که میدونن رژیمم ازم میپرسن چطوری این همه سفیده تخم مرغ میخوری؟
سینه مرغ رو چطوری میتونی هرروز بخوری؟
خوب با تنوع ایجاد کردن و هم اینکه میدونم نیاز بدنم و عضلاتم این دوتا ماده غذایی بخاطر همین راحت میخورم
ولی خوشمزه ترین قسمت رژیم خوردن سیب زمینی تنوری هرروزه است:)))
با ادویه جات مختلف میشه این سه ماده غذایی رو بهش تنوع داد
مثل همون پنکیک موز و هویج پروتیینی که من درست کردم که نزدیک 12 گرم پروتیین داشت این پنکیک ها
و برای من به صورت میان وعده محسوب میشه
من پنکیک رو یه مقداری گرم دوست دارم
بخاطر همین فردا برای صبحانه چند ثانیه گرمشون میکنم
که بتونم شکلات اب شده هم باهاش میل کنم
من اجازه دارم روزی یکی دو شکلات بالای 90 درصد بخورم!
هرچند باید حواسمون باشه هرچه شکلات تلخ تر چربیش بالاتر!
میم میگه روزهایی که پیاده روی نمیری یا باشگاه نمیری مودت میاد پایین راست میگه
کلا دوست دارم غروب که میشه خونه نباشم!
امروز داشتم به شرایط زندگیم فکر میکردم
اینکه من هیچ وقت در شرایط با ثبات بودن رو دوست نداشتم
و الان احساس میکنم این مدت در شرایط باثباتی بودم
و باید یکم از منطقه امنم خارج بشم
و کار جدید دقیقا همینطوره
و من برای شروعش مرددم و مدام دارم دست دست میکنم
میم میگه شاید بخاطر اینه چندنفر میدونن میخوای کارتو شروع کنی
و این به ذهنت احساس شروع کردن داده و پاداششو گرفته!
کارای از ساعت 9 تا 12 ونیم شرکت رو تموم کردم
الان برم یکم اشپزخونه رو تمیز کنم
و یه دوش بگیرم و برم راه پله یه چایی بخورم ببینم حالم بهتر نمیشه؟