آن یکی خر داشت پالانش نبود...!

تو پای به راه در نه و هیچ مپرس خود راه بگویدت چون باید رفت.....

آن یکی خر داشت پالانش نبود...!

تو پای به راه در نه و هیچ مپرس خود راه بگویدت چون باید رفت.....

آن یکی خر داشت  پالانش نبود...!

موجا نام پیرترین تمساح جهان است...
تا جایی که علم پیش رفته تمساح ها تنها موجودات جهان هستند که پیر نمیشوند و ارگان های داخلی تمساح ها هیچ وقت پیر نمی شود!!و عمر نامحدود دارند مگر بر اثر شکار یا بیماری و.... بمیرند.
اینجا قرار از خودم بنویسم بدون هیچ روتوشی!!

محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
پیوندها
شنبه, ۱ تیر ۱۴۰۴، ۱۰:۰۰ ب.ظ

نونوایی!

در راستایی عادی سازی زندگی

امروز رفتم نونوایی که به شما ثابت کنم هیچی نشده و میشه رفت نونوایی به  راحتی!!

امروزم شهر ما رو زدن!

امیدوارم همه در سلامت کامل باشید

نون نداشتیم من ومیم از دیروز 

نونوایی دقیقا سرکوچه ماست 

تقریبا از پنجره خونه میم نونوایی راحت پیداست 

منم که خونمون داخل کوچه است با چهار پنج خونه فاصله 

ولی خوب دید ندارم به نونوایی چون میفته تو خیابون اصلی

به میم میگم دلم میخواد برم نونوایی میگه خوب باز کرد بهت اطلاع میدم

نونوایی که باز شد بهم اطلاع داد

عصری کیف نون رو ورداشتم رفتم سرکوچه 

گفتم ااا خوب میم نیست همیشه بدونه میخوام برم بیرون

میاد عین سابق نگام میکنه 

رفتم سرصف ایستادم

همیشه مدیر خود نونوایی باشه منو میشناسه نمیذاره رو صف بمونم!

نبودش

بعد دیدم میم اومد جلوم ایستاد

مرد از دست تو 

حالا من خندم گرفته بود 

همون لحظه اقایی که کارتها رو میگرفت و نون میداد برگشت گفت شما چندتا میخواستی؟

گفتم 5تا

بعد چند لحظه نوبت یکی از اقایون شد گفت خانم شما نون بردار

هرچی گفتم نه گفت شما تعداد نون کمتری میخوای

شما بردارمنم از خدا خواسته برداشتم و اومدم خونه 

میم زنگ زده میگه 

اونوقت اقاهه بعد تو چندتا نون گرفته باشه خوبه

ده تا:))))))

منم خنده 

اقا چیکار کنم مهره مار دارم اصلا میخواستی خودت بری برام نوبت بگیری:)))

والا

عصر تونستم مجدد یکساعت وصل بشم 

یه بخشی از تسکهام رو به بچها رسوندم

 الانم همینطور در حد نیم ساعت 

میم دلش مجدد سمبوسه پیتزایی خواسته 

گفت میرم میخرم نون یوفکا و پنیر اینا درست میکنی؟

گفتم اره این روزها برای اشپزی تا دلت بخواد وقت دارم

رفتم منم میوه اینا خریدم تو محله 

و از ظهر دلم بادام زمینی بو داده کم نمک خواسته 

رفتم سوپری خوب نبود اصلا مزه بادام زمینی هاش دوست نداشتم 

بادام هندی خریدم که اصلا بهش حساسیت گوارشی شدید هم دارم 

گفتم نهایت قرص میخورم:))))))

میم هم امروز ماشینش تعمیرگاه هست

 دیگه رفت اون یکی خونه اون یکی ماشینش برداشته 

درگیر شرکت بود و هنوز نتونسته خریدا رو به دست من برسونه فکر کنم تا بیاد برا سحری باید امادش کنم 

هرچند مواد میانیش رو اماده کردم

کالباسهای ظهر هم عالی بود یه جورایی دودی و خوشمزه 

این بار توی فر درست کرده بودم خیلی بهتر از مدل بخار پز بود

حتما وقت بشه و حسش بیاد دستورشو میذارم 

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴/۰۴/۰۱
موجا ...

نظرات  (۱)

۰۱ تیر ۰۴ ، ۲۳:۴۶ نیمه سیب سقراطی

وای من آنقدر ریزه خواری گرفتم نگم برات،دائم دلم میخواد یه چیزی بخورم، رفتم یه بسته شیرینی ک قبل جنگ برای همکارها گرفته بودم باز کردم تا نصف خوردم... هی میرم سالم خواری داشته باشم از کاهو و سکنجبین شروع میکنم میرسم به شیرینی و پفک و تخمه و کالباس :))

 

پاسخ:
وای من یا بی اشتهام 
یا دارم دو لپی میخورم اول شوری بعد میرم شیرینی بعد ترشی بعد برعکس
میم میگه هی میگی نگرانم من میبینم همش درحال خوردنی:)))))چقدرم نگرانی عزیزم نگرانی میباره ازت
میگم اینا از عصبی بودنه :))

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی