خاستگاری3؟؟؟؟؟
دیروز واقعا از نظر اضطرابی روز خوبی نبود
ولی من یاد گرفتم از دل بحران هم یکم لذت ببرم
مثلا قرار شام با میم داشتیم و کنسلش نکردم
میدونستم چون چند لحظه ذهنم مشغول چیزهای لذت بخشی میشه
دیگه خیلی وقت من تعطیلی ندارم
و کار دومم هم بعد اتش بس شروع شده و دیروز ددلاین تحویل برخی پروژه ها بود
اما من حتی 10 درصد کارم انجام نداده بودم
و اصلا تمرکز انجامشو نداشتم
پس چیکار کردم؟
خوابیدم دوساعت و وقتی بیدار شدم کمی بهتر بودم
بعدش یه عصرونه مختصر خوردم و کارهای شرکت رو هم با نیمچه تمرکزم پیش بردم
و لباس راحت پوشیدم زدم بیرون
کمی پیاده روی کردم
با ساقی حرف زدیم
رفتم سرمیدون نزدیک خونه
ضدافتاب بخرم از ارایشی بهداشتی که چندسال که اینجام مشتریشم
اقای محترمی هست
و ظاهرا همسن و سالیم
هیچ وقت هم حرکت نادرستی ازشون ندیدم
تو مغازه تنها بود معمولا خیلی پیش اومده برم تنها باشه
هیچ شناختی از هم نداریم هیچ مکالمه خاصی هم نداریم باهم جز در مورد محصول بخواد برام توضیح بده
خلاصه ضد افتابم رو فکر کرد داره رفت انبار چک کنه که بالای مغازش هست
منم داشتم با ساقی تلفنی حرف میزدم
وقتی اومد پایین سرحرفو باز کرد فک کنم مکالماتمون رو شنیده بود!
ساقی و همسرش میخوان مهاجرت کنن
و کلا دودل هست ویکی از مسائلش اینه بار زندگی بیشتر رو دوش ساقی با مهاجرت بدترم میشه!
چون شوهرش تلاشی برا زبان اموزی نکرده!
بعد برگشت گفت ببخشید جسارت مکالمتون رو گوش دادم
چقدر خوب و منطقی دوستتون رو راهنمایی کردید
من 15 سال شغلم با خانمها مرتبط هست
و حقیقتا اونقدر خانمها سطحی و ... شدن که اصلا ادم میگه اگر قرار جنس مخالف اینه
پس بهتره سینگل بمونه
و من همیشه شمارو میبینم مشتری من هستید شبیه هیچ کس نیست اخلاق و رفتارتون
و....
میخواستم اگر تمایل دارید باهم اشنا بشیم برای امر خیر
من چی بگم؟ حالا وسط این مکالمه میم هم رسید و منتظرم بود تو ماشین:
((((((
گفتم من متاهلم :))))))))))))
بنده خدا جا خورد اصلا
کلی عذرخواهی کرد
واقعا تو چنین شرایطی حوصله هیچ کس رو ندارم به زور رابطمو هندل میکنم چه برسه ازدواج
دیگه با میم رفتیم یکم دور زدیم
ومیم هم یه مکالمه داشت با یه نفر وسط دور دورمون
که حال جفتمون گرفت و در سکوت گذشت
حتی من دیگه تمایل به خوردن شام هم نداشتم
ولی میم با اصرار رفت شام گرفت گفت حداقل خونه رسیدی و اشتهات باز شد شام بخور
دیروز هم نوبت مشاوره از مشاور انلاینم گیرم نیومد چون تهران تعطیل بود دیروز!
بچها ممنونم اونقدر قوی و جرات مند هستید که توی خصوصی هم تجربه اضطرابیتون می نویسید
بابت این موردو شیر کردن تجربه هاتون واقعا ممنونم
خخخخخخخخخخخخ