فکر کنم دیگه همتون میدونید به من عنوان یک دختر بندری
ترس از آب داشتم
تا همین تابستون امسال
و اینم بخاطر یه تجربه بد تو کودکی بود که میخواستم حین شنا غرق شم!
بعد اون دیگه من ترس از آب گرفتم
تابستون امسال که رفتم بندر پیش فاطیما
فاطیما کمکم کرد به این ترسم غلبه کنم و مدیتیشن توی آب اونقدر
تجربه ناب و زیبایی بود که هنوز توی جونمه
هرسال تو اهدافم مینوشتم که که غلبه بر ترس شنا کلاس شنا
ولی نمیرفتم و بهانه میاوردم:)))))
بالاخره زدم تو دل ترسم و بسی امروز از شنا لذت بردم
من تا حالا استخر نرفته بودم بخاطر ترسم از آب هم وسواسم!
بخاطر همین با چند مربی صحبت کردم وبالاخره مربی خوبی پیدا کردم که هرچند قیمتش بالاتر بقیه بود
اما چون دقیقا همونی بود که میخواستم به جون خریدم هزینه هارو
و ثبت نام کردم امروز دوجلسه همزمان برگذار شد چون دلم نمیخواست از آب بیام بیرون:)))))
و اونقدر توی همین دو ساعت ونیم من چیزهایی خوبی یاد گرفتم که به خودم آفرین گفتم بابت انتخاب این مربی
کلا بابت استخر اینا هنوزم من وسواس دارم
ولی باهاش میتونم کنار بیام چون آرامش آب ذهنم از وسواس دور کرد
زشته یه دختر بابابزرگش بهترین نجات غریق منطقه بوده باشه و خودش شناش خوب نباشه و از اب بترسه::))))
هرچند بنده متوجه کمال گراییم هم شدم
همیشه وقتی میخوام یه کاری کنم همه ی هزینه های جانبی رو قبل از اقدام انجام میدم
مثلا من سه دست مایو خریدم اول کاری:( خداتومن بخاطر اینکه ضد کلر باشه بهتون پیشنهاد میدم مایو رو مارک بگیرید
مربی هم که خصوصی هست وهزینه اش بالاست
رفت و امد به استخری که انتخاب کردم و اون سرشهر هم باید هزینه اش در نظر بگیریم::(ولی سراین قضیه کمال گرایی موردی نداره
چونکه بحث ترس بود و اینکه یه ادم کار درست کنارت باشه که بتونه از نظر روحی هم ساپورتت کنه عالیه
و فکر کنم زین پس من نه تنها نترسم بلکه با عشق برم شنا
دیگه خلاصه اینطوری شد که امروز یه روز شگفت انگیز شد واسم
من ناهار نخوردم چون ساعت 2ونیم کلاسم بود من 30 مین زودتر رفتم که گرم کنم
ناهار نخوردم یه اسموتی پروتیینی خوردم الان ولی دیه باید جبران کنم چون بیش 3 ساعت تو اب بودم و پرتحرک و همه انرژیم رفته
اومدم برق نیست و با شمع دوش گرفتم ومنتظرم غذام رو پیک بیاره
خسته ام ولی به شدت شلوغیم توی شرکت و باید تا 11 شب پای سیستم باشم