دیروز چهلم عمه جان بود
و من هم قسمت شد برم در نهایت
مامانم دیگه اصرار نمیکنه بیا مراسم فلانی و فلان جا زشته انتظار دارن و...
میدونه مراسم میرم بهم می ریزم حرفشو قورت میده بنده خدا
دیروز دیگه داداشی رسوند خودشو و رفتیم چهلم
من باشگاه بودم که رسید و تند تند تمرینم رو انجام دادم و اومدم خونه
لباس مناسب برداشتم وحرکت کردیم
موقعی که رسیدیم مراسم شروع شد بود ولی خوب بد موقعی نرسیدیم
میتونم بگم دیگه میتونم افکارم رو تا حدی کنترل کنم
میتونم بهش بگم ببین اینجا اونجایی که میخوای زار بزنی زار بزن رفع دلتنگی کن برای عزیزت
و بعد پاشو خودتو جمع کن به زندگی فکر کن
این ویژگیم رو خیلی دوست دارم این روزها
سعی کردم کنار افراد نزدیک نشیم
مثل دخترعمو زن عمو ...
چون نمیخواستم بشینم حرف بزنم
مشاهده کردنم خیلی قوی تر شده اینم دوست دارم
مفهوم مرگ زندگی
یه جایی بیرون خودم وبقیه داشتم همه ی اون لحظات رو هم مشاهده میکردم هم زندگی و هم حسشون میکردم
یه حرکتی زدم که نمیتونم الان بگم 1 سال دیگه مشخص میشه نتیجه اش پس صبر میکنیم :))))
نزدیک پریودیم بود و حس ورم ولع برای خوردن کربوهیدارت پدرمو در آورده
بعد مراسم وروبوسی و آغوش و تسلیت به عمه ها و عمو ها و یکم خوش بش با جونترها
مامان اینا رفتن خونه خان داداش من وداداشی هم بازار:))))))
البته من رفتم ساحل
و حسابی قدم زدم تنهایی کیف کردم و با صدای دریا حسابی آروم شدم
یه چیزی که هست آدمها تعجب میکنن یه نفر حالش تنهایی با خودش خوب باشه یا مثلا تنهایی تفریح کنه
بعدش رفتم فروشگاه پسر عمو که نزدیک بود تو بازار ساحلی بود
یه هودی خوش رنگ نارنجی و چندتا بافت نازک خریدم
از اونجا رفتم فروشگاه محمد اونجا چندتا تیکه خرید برا اشپزخونه داشتم
و بعدم رفتم ادکلن های محبوبم ،حوله تنی و سر نانو خریدم دستمال اشپزخونه و... خریدم
اونقدر که من پول میدم برا ادکلن ورشکست شدم عاشق ادکلنم من میم هم دیگه بدتر من شده
(تاثیرات منفی من رو پسر مردم)برا میم هم یه ادکلن پور ان هوم خریدم. برا خوردم تام فورد لاست چری و سری فایس شرکت اجمال و باکارات رژ قرمز
یه تام فورد فا....کین...فابیولس هم خریدم قرار اینو با میم هردو استفاده کنیم:))
عاشق تام فورد بیتر پیچ هم هستم که تو خرید ماههای بعد هست فعلا یکم ازش مونده
این پسره دانشجو داداشم بود همسایه مغازش اشنا بود منو معرفی کرد
دیگه کلا پسره بنده خدا چقدر تخفیف داد بهش گفتم اقا دیگه شما داری قابلیت اینو به من میدی مغازتو بار بزنم برم
پیچشو گرفتم و شمارش رو که دیگه باقی ادکلن هم که اورد برم ازش بگیرم
دیروز از بابت فامیلیم کلی کیف کردم:)))))))))))چون بازارخلوت بود هرکی هم که میشناخت کلی تخفیف میداد برگشتم به خان داداش میگم امروز یکی از روزهای بود که به فامیلی فلان بودنم
افتخاار کردم اخه کلی سود کردم:))))))))))
من دیگه از اونجا آژانس گرفتم مامان اینا میخواستن برن شهرخودمون
منم باید میومدم که سرکار بودم دیروز رو مرخصی گرفتم
ساعت 12 ونیم شب رسیدم خونه
خیلی خسته وکوفته
بیهوش شدم رسما تا ساعت 9 که میم بیدارم کرد
پریود هم شدم دیگه باشگاه نرفتم
امروز نوبت ناخن هم دارم رنگی که امروز انتخاب کردم برای ژلیش رنگ آلبالویی هست.
افتتاحیه کلینیک جدید دکتر هم دعوتم
برای عصرونه وشام بعدش با همکارا مرکز
ولی فکر نکنم بتونم برم