از دیروز اونقدر شلوغم که نمیدونم چه کاری رو باید اول انجام بدم
همش در اولویته!
البته استرسم کم شده هنوز زیبایی و ارامش سفر تو جون من و میم جا خوش کرده
هنوز چمدون باز شده توی سالن دم در ورودی گذاشته
خونه به شدت شلخته است:)))))
ولی وقت اینو ندارم به کارای خونه برسم
پای سیستم بودم تا ساعت 2ونیم بامداد!
تازه ساعت 1ونیم با اقای ی و همکارمون خانم ن جلسه گذاشتیم تو میت
توجیهشون کردم میخواستن برن جلسه بابت پروژه ای که دستمونه
این بخش کار من رو اونا اصلا بهش واقف نیستن نیاز به توجیح شدن داشتن
ی خیلی عوض شده استرسی شده
اونقدر که به من هم منتقلش میکنه
دیروز یهو میگه جلسه است خوب میگفتی زودتر
من کل روز رو پای سیستم گذروندم بخاطر همین
فایلهای شونصد سال پیشمون رو نشستم مرتب کردم و تسک های خودمو در اوردمو بابتش هم توضیح کلامی دادم بهشون
هم تسک نوشتم باز استرس داشت
خانم ن میگفت چقدر تو باحوصله ای من اصلا نمیتونم کار تو رو انجام بدم
فک کن حین جلسه هم من باز میرفتم شونصد فایل دیگه میفرستادم رو تک تکش توضیح میدادم
در نهایتم یه فکر اساسی کردم برا توجیح که زمان بخریم و خداروشکر گویا کارفرما هم قبول کرد توجیحمون رو
ولی واقعا سخت گذشت دیشب.من دیگه اخراش خواب بودم میخواستم ی رو تیکه تیکه کنم رسما
حتی نشد با میم صحبت کنم و جواب تلفنش بدم در حدی فقط گفتم شب بخیر
امروز سه تا تسک مهم باید تحویل شرکت بدم که فقط دیروز تونستم یکیشو تموم کنم!:)))))))
زیبا نیست:)))))
البته میدونم میتونم تموم کنم دوتای دیگه رو چون ددلاین یکیش امشب هست
فعلا تمرکزم بذارم روی این دوتا
غذا هم که کلا از دیروز از بیرون میگیرم وقت نمیکنم درست کنم
امیدوارم امروز به خوبی و خوشی بگذره :))))) من زیر کارهام خفه نشم:)