ناآرامی!

از وقتی فاطیما برگشت

من اضطرابم هم برگشت 

این چند روز کلا هیچ غذایی نتونستم بخورم 

چندروز تموم توی رختخواب بودم

فقط تونستم کارای شرکت رو هندل کنم 

و همه ی حواسم جمع کنم سوتی ندم!

دقیقا فاطیما هم همین تجربه رو داشت 

میگفت از اون شبی که پیشت بودم تا همین الان

اضطرابم برگشته 

و دائم خواب بابامو میبینم 

و همش اشفته ام و یادم نمیمونه خوابهام

بهش اطمینان دادم این مساله طبیعی

و به نوعی ناخوداگاهمون داره تجربه گذشتمون رو بازافرینی میکنه

تازه امشب پاشدم خونه رو تمیز کردم و راه پله رو شستم

چون صبح زود ساقی میخواد بیاد پیشم ثبت ازمون زبان المانیش رو انجام بدیم

و خیلی استرس داره 

رفتم بیرون خرید هم کردم بعد چند روز خیلی هوا گرم و شرجی جنوب تا میری از خونه بیرون خیس عرق میشی:((

 

هوا خنک بشه چندروزی میرم پیش فاطیما تمرین کردن تو باشگاه فاطیما رو میخوام تجربه کنم!

کاش میتونستم هرروز بنویسم

ولی وقت نمیشه

موجا ... ۱ خوشم اومد :)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
موجا نام پیرترین تمساح جهان است...
تا جایی که علم پیش رفته تمساح ها تنها موجودات جهان هستند که پیر نمیشوند و ارگان های داخلی تمساح ها هیچ وقت پیر نمی شود!!و عمر نامحدود دارند مگر بر اثر شکار یا بیماری و.... بمیرند.
اینجا قرار از خودم بنویسم بدون هیچ روتوشی!!
پیوند ها
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان