این سری پی ام اس من جوری که میشینم مثل ابر بهار گریه میکنم
اگر بگم از دیشب من نشستم زار زدم تا همین امروز بجز ساعتهایی که خواب بودم دروغ نگفتم!
میم میگه گریه کردی در حالی که اشکام سرازیرن میگم نه!
بعد میگه چقدر پی ام اس بده واقعا تو هرماه عذاب میکشی
این ماه بدتر شدی
راست میگه این معدود پی ام اس هام هست که بده که غمگینم عمیقا و گریه و زاری میکنم حتی
امروز که اصلا نا نداشتم برم باشگاه
اگر بگم چقدر دیشب با اهنگ تتلو گریه کردم نخندین به من:((((میم میخواست بره سفر نرفت میگه تو پی ام اسی اذیتی نه میمونم
بنده خدا تو باید از من فاصله بگیری حتی فاصله مکانی تا ترکش های این پی ام اس زخمیت نکنه
موندی که چی؟؟؟؟؟
عین برج زهرمارم تیکه میپرونم و تلخم
زنگ میزنه جواب نمیدم
پیام میده با تاخیر و سربالا جواب میدم عمدا
یه جورایی از چشمم میفته این چند روز
بعدم کافیه چندساعت نباشه نکه دلتنگ بشم میخوام بزنم لهش کنم چرا نیست؟
ولی به زبون نمیارم!
خوبی من اینه به عنوان پارتنر هیچ وقت زنگ و تماس و پیام انچنانی نمیدم یعنی پیامو تماس بارون نمیکنم طرف مقابلم رو
میذارم هروقت وقت داشت دوست داشت خودش اقدام کنه
و اینکه گلایه هم نمیکنم نیستی! هستی !
و...
امروز باید میرفتم بانک
بخاطر همین نمیشد برم باشگاه خیلی گرم بود
دیشبم خواب داداش رو دیدم و دیگه امروز ابر بهار بودم
رفتم با یه تیپ نیمه رسمی رفتم کت و شلوار
بعد یه خانمی گیر داده بود چقد اندامتون خوبه مجردید یا متاهل؟
گفتم دوتا بچه دارم تو این شهر زیاد پیش میاد در مکان های عمومی دنبال زن میگردن برا عزیزانشون:(
تعجب کرده بود بهتون نمیاد چطوری اینطوری خوب موندین با دو بچه گفتم ورزش و شوهر مهربان: *-0
بعد با یه خانم دیگه شروع کرد حرف زدن خانمه تو ده ثانیه شاید تعریف کرد برادرش براثر سکته مغزی جوون مرگ شده
فقط خداعالمه من چطور جلواشکام گرفتم یهو اونقدر دلتنگ داداش شدم و یاد خوابم و بغل گرمش و صورت گل انداخته و مهربون و چشای تیله ایش اتیش زد قلبمو
میخواستم معدل حساب بگیرمو ....
باید مدیر بانک کارمو انجام میداد گفت این خانم مشتری دائمی ماست هرسری هم میاد گیر میده به خانم های مجرد:))))))
معلوم حوصلشو نداشتین گفتید متاهلید:)))))
حالا خوبه این مدیر بانک روزهای اخرشه و مسن هست
کارم انجام نشد یعنی باید 20 ام میرفتم دیگه شمارشو داد گفت نیاید تو گرما تماس بگیرید من معدل حساب میگیرم براتون
بعد مدارک هم مینویسید بیارید برای وام
کلی تره باری خریدم از همون نزدیکی ها و اومدم خونه
دلم غذا نمیخواست حال اشپزی هم نداشتم ابدوغ خیار خوردم اگر اقای دکتر بفهمن شاگردشون ناهار اینو خورده که میدونه چیکارم کنه!
بعدم دیازپام خوردم که فقط بخوابم و در این دنیا نباشم
هرچند تا لحظه اخری هم که بیدار بودم و میم برگشت از کار و تماس گرفت من زخمیش کردم حسابی
ساعت 7 هم نوبت دکتر داشتم
و خانم دکتر داروها رو برای سه ماه تمدید کرد
بالاخره بعد یکسال ازمون و خطا سه دارو رو من جواب داد دکترم ایران نیست
و سخته واقعا تماس باهاش
هرسری نوبت دارم هزاران بار وسطش قطع میشه درنهایت هم با ویس باهم ارتباط میگیریم
دیگه با حال زارم تماس گرفتم دارو خانه شانسی جواب دادن
نسخه رو براش خوندم و گفتم نیم ساعت دیگه بیا براش
این داروخونه خیلی شلوغه ولی اون سر شهر
و کلا داروهای کمیاب رو میاره
دیگه میخواستم پیک بفرستم دیدم مطمئن نیستم معطل نکنن پیک رو
پاشدم خودم اسنپ گرفتم رفتم
خوب شد خودم رفتم یک ربع معطلم کردن غلغله بود خوب شد من تلفنی کارم انجام داده بودم
داروها رو گرفتم و رفتم ساعتی که میم برام خریده بود رو هم دادم بندشو کوتاه کنن
و خانم گفت بابام نیست و ادرس پرسید گفت خانواده پدر شوهرم همون منطقه شما هستن
من براتون میارم :))))))
شماره و ادرس دادم قرار شد تعمیرش کردن خودشون بیارن
کلی الوچه لواشک هوس کرده بودم خریدم
و یکم خرت و پرت دیگه تاکسی گرفتم اومدم خونه
دوش گرفتم استراحت کردم و سمبوسه پیتزایی که خریده بودم رو گرم کردم و نوش جان کردم
البته خیلی دمغم و به قول میم هرکی نزدیکم بشه رو زخم و زیلی میکنم:)
نشستم سریال میبینم که بعدش بخوابم
خواب باشم بهتر میگذره بااین حالم نمیخوام برم خونه