کمبود وقت!!

گرمای امسال اونقدر شدید هست که هنوز اول خرداد و اینجا عین جهنمه

همینم باعث کمبود انرژی و گرمازدگی میشه

منکه اونقدر اب میخورم در طول روز و احساس تشنگی میکنم که استاد امروز بهم گفت

خانم موجا شما همیشه اینقدر اب میل میکنید؟

از روزی که میاین کلاس همیشه یه بطری اب دستته:)))

راست میگه بنده خدا وسط کلاسم بطریم خالی میشه:))))

گفتم بله استاد من اول صبحم که بیدار میشم اول اب میخورم 

این روزها کمبود وقت دارم دیگه رسیدگی به خونه اولویتم نیست واقعا 

چون تایمشو ندارم 

امروز یکم خونه رو تمیز کردم باز و جارو و تی

ولی نه اون مدلی که از دل و جون باشه و وقت داشته باشم براش

 

باشگاهم رو مرتب میرم و تمریناتم روز به روز سنگین تر میشه

جوری که واقعا دیگه اخر تمرین نا ندارم بیام خونه 

و خودم با دقت و تمرکز تمریناتم رو انجام میدم 

4شنبه رو که مثل همیشه من و میم باهم بودیم البته بعد از اتمام کارام

5شنبه رو گفتم استراحت کنم 

صبح زود اومدم خونه و گرفتم خوابیدم باز تا ساعت 11 

که میم بیدارم کرد 

و پاشدم ناهار درست کردم و کارای شرکت تموم کردم و ساعت 4 هم رفتم باشگاه شب هم قرار بود با مریم بریم بیرون

تا ساعت 7ونیم باشگاه بودم البته نیم ساعتش رو انیل اومده بود حرف میزدیم میگفت خیلی خیلی بدنت حرفه ای شده 

راستم میگه دیگه عضلاتم پشتم کامل کات هست و خیلی زیبا شده 

تو باشگاهم اینطوری دیگه همه میان میپرسن چند سال سابقه تمرین دارین و... هی ازت برنامه میخوان 

تا رسیدم خونه وعده بعد تمرینم خوردم و نا نداشتم چون لگ دی بود

مریم تماس گرفت من 8 میام دنبالت:(

تو همین حین هم استاد تماس گرفت که کلاس میذاریم 7 صبح روز جمعه 

استااااااااااد؟ 7 صبح جمعه چی میگی؟

به دوتا دوستم گفتم من نمیام واقعا مغزم اون تایم کارنمیکنه 

بچها گفتن ماهم نمیریم هیچی استاد هم گفت که من هفته اینده سه چهار روز نیستم

و باید بیاین چه موجابیاد چه نیاد 

اصلا اگر شده خودم بیام دنبالتون باید بیاین کلاس در همین حد جدی

منم به بچها گفتم اگر اینطوری میام دیگه بی خیال 

نهایتا دوتا دبل اسپرسو میزنم 

تا ساعت 11 با مریم بیرون بودیم خیلی خوش گذشت هرچند من یکم انرژِیم کم بود بخاطر تمرینات سنگینم بیشتر شنونده بودم

میم هم تو این فرصت رفتن با مامانش عیادت یکی از اقوام میخواست اونم بیاد رستورانی که رفتیم 

با مریم راحته 

ولی دیگه نشد طول کشید عیادتشون 

من تا رسیدم فقط دوش گرفتم و خوابیدم حتی منتظر میم نشدم:(

میگه اولین باری که تواین یکسال و اندی اینطوری خوابت برده 

ساعت 6ونیم بیدار شدم وقهوه خوردم ویکم صبحونه و اسنپ گرفتم رفتم کلاس

استاد همش به من تیکه میپروند که راستشو بگو چقدر ذکر خیرمن بوده از دیشب؟

گفتم هیچی صبحم به دوستان گفتم به لطف استاد طلوع افتاب صبح جمعه رو بعد سالها دیدیم مرسی ازتون 

درصورتی کلی فحش ابدار نثار استاد کرده بودم با دوستان:)))))

استادم غش غش میخندید گفت مشخص شد چقدر فحش خوردم از دستتون 

ولی من تا استاد شروع کرد به درس دادن حواسم جمع شد وخوابم پرید هرچند زیادم حرف میزد منو مخاطب قرار میداد گیرداده بود 

بهم چون میخواست سرحال شم 

ساعت 10 اومدیم خونه 

منکه خوابالود بودم ولی باید ناهار درست میکردم 

ناهار درست کردم ساعت 12ونیم ناهارم خوردم 

تو این بین هم میم شونصد بار زنگ زد بخواب من ناهار میارم برات 

در نهایت بعد ناهار گرفتم خوابیدم تا 4

بعدم شستن ملافه ها و سرویس خواب

و شستن لباس باشگاهی هایی جدید که بالاخره نصفشون رسیدن 

من همیشه هرلباس نویی میخرم اول میشورم

چون شرایط اکثر تولیدی های داخل و خارج اصلا از نظر بهداشتی اوکی نیست

دیگه من باید کارای فردا رو یکم پیش ببرم که بتونم فردا هم به کلاس و باشگاه برسم

 

موجا ... ۲ خوشم اومد :)
Divine Girl

خدا قوتتتت

موجاااا لباساتو از کجا میگیری 

فدات عزیزم شما هم خداقوت

از جاهای مختلفی میگیرم هرباربرات میفرستم پیجهاش رو 
فقط یادم بیار که من فراموش کارم الی جان

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
موجا نام پیرترین تمساح جهان است...
تا جایی که علم پیش رفته تمساح ها تنها موجودات جهان هستند که پیر نمیشوند و ارگان های داخلی تمساح ها هیچ وقت پیر نمی شود!!و عمر نامحدود دارند مگر بر اثر شکار یا بیماری و.... بمیرند.
اینجا قرار از خودم بنویسم بدون هیچ روتوشی!!
پیوند ها
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان