من ایقدی این چند وقته شلوغم که اصلا نمیدونم تا کی بودم
از کحا بگم :(خوب دیگه دوران بخور و بخواب تموم شد و زندگی رو دور سرعت نور افتاد
و کلاس و کار و باشگاه و....
هیچ تایمی برام نمیمونه خوابم خیلی کمه
خوب تولد اقای میم خیلی خوب و خفن برگذار شد کیک هم کیک شکلاتی با تزیین گیلاس و توت فرنگی درست کردم چهار لایه بود کیک
خیلی خیلی خوشمزه و شیک شد
پیشنهاد میدم
اگر خامه کشی و... بلد نیستین و مبتدی هستین و کلا حتی حرفه ای
کیک طلقی گزینه خیلی مناسبیه وقت کمی هم ازتون میگیره تزیینش
البته خوب چون کیک من چهار لایه بود سه لایه باید فیلینگ گذاری و تزیین میشد
من میخواستم هر لایه موز و گردو و سس کارامل و سس شکلات باشه
که سس شکلاتی و سس کاراملش رو هم خودم درست کردم
هر لایه رو هم با توت فرنگی باز تزیین کردم که خیلی سخت بود توت فرنگی ها بچسبن:)
همین وقت گیر شد کلا از ساعت 1 ظهر تا 6 عصر من درگیر تزیینش بودم
خودمم یه ارایش ملایم انتخاب کردم مثل همیشه
شام رو هم میم ترتیبش رو داده بود قرار شد بریم همون جایی که اولین دیتمون رفتیم
هرچی میم میگفت کجا بریم کجا بریم چیزی به ذهنم نرسید
از کادوها بسیار بسیار خوشش اومد و ذوق کرد
کلا میم خیلی سخت پسنده اگرم خوشش نیاد ادا در نمیاره:)
تولد خوبی بود و خیلی خوش گذشت
اومدیم خونه یکم استراحت کردیم و شب رو هم قرار بود باهم باشیم که خوش گذشت
فرداشم من رفتم خونه مامان چون پاگشای محمد بود و دوروز اخر هفته رو اونجابودم و خوش گذشت
تو این سفر کوتاه نوه داداش که خیلی به مامان اینا وابسته شده و همش پیش داداشا هست
وقتی بیدار میشه بهانه میگیره که یعنی منو ببرید اونجا
مامان اینا خیلی دوسش دارن تنها نقطه اتصال ما با اون خانواده همین بچه است الان
من فقط دوبار دیدمش که این سری چسبیده بود به من
خیلی هم بچه تخس و مغروری کلا ارتباط برقرار نمیکنه اخمو هست
از خانما هم زیاد خوشش نمیاد:)))))))
ولی چسبیده بود به من باهام بازی میکرد و حرف زدن یادش میدادم
چون هنوز یکسال و دوسه ماهه است کلمه بیبی و آمپ(لامپ) عم (عمه ) یاد گرفت جونور:)))
جمعه عصر هم داداش منو اورد خونه خودم
و منم شب رسیدم فقط شروع کردم تمیز کاری و مرتب کردن خونه
چون خونه خیلی نامرتب بود و کثیف
این هفته هم که همش کلاس و باشگاه و کار
خیلی شلوغم
امروز باشگاه نرفتم و رستم بوده که دارم پست میذارم
بقول میم میگه صداتم امروز بهتره هرروز خسته بودی و کم وقت داری حرف بزنیم
میگم اگر میگی باشگاه نرم:))))))
این چندروزم چند باردکتر پیام داد و سراغم گرفت که چرا این دوماه نیستی
گفتم که وزن کم کردم و... بیمار بودم
گفت دیگه برای تمرینات و اموزشها نیاز دوسه ماهی یبار بیای تهران
فعلا که من واقعا وقت و مرخصی ندارم و نمیشه
ولی خداروشکر تو این دوهفته من یک کیلو و نیم اضاف کردم که خوشحالم:)))))
البته بخشیش اب هست چون کراتین رو هم شروع کردم
عضلات پشتم خیلی خیلی خوب کات شده دکتر دیشب میگفت باورم نمیشه تو همونی هستی که بامن شروع کردی:))))
خیلی ژنتیکت خوبه و هم تلاشت
بتونم تو شش ماه اینده حجم خوبی بگیرم واقعا عالی میشه
هرچند همه میگن همینطوری ظریف و لاغر خیلی بهتری و...
ولی من کاری به نظر بقیه ندارم خودم لاغری رو تا حدی دوست دارم که یه حجم ظریف هم داشته باشم
امروز برنامه ام شستن همه ی لباس های باشگاهیم هست
و همشونم باید با دست شسته بشه چون حیفن:))))
دو تشت بزرگ :))
بعدم ساعت 4 کلاس دارم
ناهارم از دیروز دارم
من برم که کلی کار دارم