خیلی وقتها تو زندگی شاد نبودم ولی حس خوشبختی داشتم
چون یه شرایطی که برای خوشبختی نیاز داشتم بوده اون لحظه
میم میگه تو خیلی آدم شادی نیستی ولی واقع گرایی خیلی از رنجهات از این موضوع میاد
که زیادی باهوشی ذهنت نمیتونه مثل ادمهای عادی شاد بشه چون میدونه ته هر چیزی چیه
اینکه بیش از حد فکر میکنی تورو ناراحت میکنه چون گول این دنیارو نمیخوری
شاید این بخشش رو راست میگه درست تشخیص داده
و من توی زندگیم هم خیلی دنبال شادی نیستم!
شادی غم ناراحتی عصبانیت خوشحالی ارامش و کلی حس دیگه توی این دنیا هست
که نباید زوم کنیم روی یکیشون!
همشون جز زندگیمونن
این روزها حس یه قایق رو دارم که پارو نداره!
فعلا شناورم روی موج زندگی که ببنیم کجا میبره منو!
شل کردم!
نکه حواسم به مسیر نباشه نه!
بلکه این حس رها کردن بهم ارامش بیشتری میده که بهش نیاز دارم!
نکه مساله و مشکلی نباشه تو زندگی هست
ولی رد میکنیم
نکه نادیده اش بگیرم
بلکه اونایی که قابل حل هستن رو میذارم جلوم بقیه رورها میکنم
دیشب شاید تا خود صبح بیداربودیم و حرف میزدیم با میم
یکی از خوشبختی های من بودن این مرد که میتونم جلوش خود خودم باشم واون هم!
چه رنج دیده و غمگین چه شاد و رها و اروم
میم میگفت کارایی که کردی خوب بوده و خوب بودی بهتر شدی
میگم مرد چرا متوجه کوتاهی موهام نشدی
میگه من هیچ وقت متوجه اندازه بلندی موهات نشدم
یا موهات فره
یا وقتی صافشون میکنی هم گوجه ای
اخه عزیزم من باید از کجا بلندی موهات رو بدونم یکی از دغدغه هامم بوده:))))))
راست میگه من وقتی موهام صافه گوجه ایش میکنم که تو دست وبالم نباشه
وقتیم فره که خوب متوسط میزنه اندازه اش
فکر کنم 5 صبح ما خوابیدیم چقدر حرف زدیم
بابت بیداری دیشب امروز کمبود خواب و انرژی داشتم
اومدم خونه گرفتم بخوابم مریم زنگ زد برا انتخاب لباس و رنگ مو مشکل داشت
دیگه نشستیم باهم براش لباس انتخاب کردیم و...
لباس عروسی منم مونده:((((( استرس گرفتم
عروسک میگه عمه داماده میخوای چه کنی برا عروسیمون
میگم عمه داماد فعلا رفته ارا بیراه کرده ولی لباس نداره هنوز:))))))))))
میگه میشه خواهش کنم شب عروسی مشکی بپوشی لباستم دامنش ماهی باشه
اخه خیلی اندامت خوبه قشنگ میشه
میگم خواهش تمنا نکن ولی یکی از لباسهام مشکی
من به کمک هوش مصنوعی لباسم رو طراحی کردم:)))
حتی ارایشم رو!
رنگ موم هم همینطور
ولی الان موقع رنگ کردن مو نیست خیلی مونده هم موهام اسیب داره باید بهتر بشه
کلی کار از شرکت برا این دوروز ریخته سرم یعنی از جلسه امروز عصرمون!
حالا کاراش رو باید امشب انجام بدم البته یه بخش کمیش رو
بقیه تایمم رو باید بذارم برای کارای اقای ی
که اون استرس نگیره کارس فورس تر هست هم روی من حساب کرده هم ددلاین داریم
روزهای اخرسال یکم سرعتش بالاست
در مورد شیرینی واینا هنوز هیچ تصمیمی ندارم!
چون بستگی به تایمم داره
هروقتم تصمیم بگیرم لیست خریدای لوازم قنادیم رو میدم دوست میم برام اوکی میکنه میده دست میم میاره
دوست داشتم بتونم نخودچی درست کنم پک کنم چندبسته برای دوستام و خانواده
ولی چون نمیدونم تایمش دارم یا نه پس فعلا کاری نمیکنم!
