اولین مهمونی من با میم!

راستش من دوسه بار با میم و دوستاش بیرون رفتم 

ولی این اولین دیداری بود که رسما با یک زوج داشتم!

انتظارش رو برای امروز نداشتم!

چون قرارمون برای اخر هفته بود!

ولی میخواستیم دوتامون باهم امروز که هوا سرد وبارونی بود 

بریم یه دوری بزنیم که میم گفت دکتر تماس گرفته امکان داره 

قرار رو بذاریم برای امروز چون قرار اخر هفته مهمون بیاد وممکن موجا با مهمونای ما راحت نباشه 

منم که داشتم میرفتم دوش بگیرم، کیک هم دوتا درست کرده بودم

یکی کیک هویج یکی هم کرامبل شاه توت

میم کلا من هر لیست کیکی براش فرستادم حتی اگر اسم کیک هویج تولیست نباشه هم

میگه کیک هویج:)))

خودمم میخواستم کیک کرامبل شاه توت درست کنم دیگه دوتاش رو درست کردم 

البته مواد یه کیک رو من نصف میکنم یعنی کیک دو تخم مرغی درست میکنم هر کدوم رو جدا 

خیلی هردو خوشمزه شد من که کیک هام پخته بود تازه میخواستم برم دوش بگیرم

گفتم اصلا سخت نگیر موجا 

گفتم اوکیه ولی برا یکساعت دیگه!حالا من جلوموهامم رنگ گذاشته بودم!

دیگه حموم رفتم و بعدشم سریع موهام خشک کردم

و حاضر شدم تا موهام خشک بشه

کیک ها رو هم توظرف جدا گانه گذاشتم 

ارایشم بد نبود ولی خوب خیلی سریع مجبور بودم به خودم برسم سایه زغالی و قهوه ای انتخاب کردم

دیگه حوصله و وقت خط چشم کشیدن و اینارو نداشتم

لباس هم من یه شومیز شلوار جین انتخاب کردم با بارونی سرمه ای برزنتی

چون میدونستم بیرون سرده اونم خارج شهر

دیگه ساعت 3 میم اینارسیدن میم که عقب پیش من نشست

خانم دوستشم جلو نشست 

و باهم سلام اینا دادیم 

ورفتیم خارج شهر یه جای رویایی کمپ کوهنوردها یعنی

فکر میکردی وسط رشته کوههای الپ نشستی:))))))

با صدای گوسفند ها و زنگوله های که بهشون اویزون بود

و صدای طبیعت هم من خیلی حال کردم

حقیقتا من از قبل از این زن و شوهر میترسیدم به شدت!

بخصوص از خانمه!

ولی به دلایل سیاستی مجبورم که با اینا چندبار دیگه هم دیدار کنم

که میم بدونه من این رابطه رو به رسمیت میشناسم!

اگر خیلی مقاومت کنم واقعا یه مدت حساس شده 

و فکر میکنه من اونقدرها برای رابطمون ارزش قائل نیستم 

از طرفی چون این دوستش اینجایی نیست من برای من خوبه رفت و امد باهاشون!

و از اونجایی که یکم خانمه فضوله! میدونم خبر به بقیه دوستان هم خواهد رسید 

که میم پارتنرش باهاش میاد بیرون!

حقیقتا که حوصله حاشیه نداریم دوتامون 

ولی خوب اینم یک بخش از رابطه است

و اگر ماتصمیم بگیریم رابطه بیشتر جلو ببریم باید از الان براش کمی اماده باشیم

من حقیقتا دلهره زیادی دارم برای اینکه خودم رو در معرض عموم با میم قرار بدم

یعنی برام جا نیفتاده در یک رابطه غیررسمی توی شهرستان خودمو جلو ببرم

برای خود میم هم اسون نیست

ولی مابرای شناخت بیشتر از خودمون باید رفت وامد هم داشته باشیم

برای سفر رفتن هم نیاز هست اولین بار زوج بریم

حس مراقبت میم از من و حس حمایتش ایجاب میکنه تنها نریم

اون نگران همیشه از این بابت 

مثلا بابت اینکه حتی بریم یه کمپ خارج شهریا حتی کمپ نه 

یه ناهار خارج شهر براش احساس ناامنی میاره که نکنه اتفاقی برا من بیفته

اگر باچند نفر باشیم خیالش راحتتره که من تنها نیستم

ومیتونه بیشتر مراقبم باشه

 خوب بابت این بهش حق میدم مرد مسئولیت پذیریه بخاطر موقعیت کاریش

و هم بخاطر شرایط خانوادگی من و کلا اینکه پارتنرشم میخواد مراقبت کنه ازم 

و امروز حقیقتا من از همه ی لحظات تو جمع لذت بردم 

یعنی یه جوری بود جو که از همون اول صمیمی شدیم بخاطر رفاقت ده ساله میم

بااین خانواده کلا میم زیاد با اینا سفر داخلی و خارجی رفته

از اونجایی که اطلاع داشتم زن و شوهر تو کار کل کل هستن باهم خودمو اماده کرده بودم

چون قبلا بااین دوست میم تنهایی بیرون رفته بودیم و مکالمه زیاد داشتم باهاش و شمارمم داره 

خود شوهره یکم اهل سوسه اومدن هست بیشتر خانم هم همینطور 

من حقیقتا دلم نمیخواد در موقعیتی مقابل میم قرار بگیرم حتی در شوخی!

چون میم روی این مساله حساسیت شدیدی داره 

که حتی توی شوخی هم تیکه نپرونی به طرف مقابل

خود منم فکر میکنم حقیقتا پررنگ ترین بخش رابطه ما احترام متقابل هست

که خیلی خوب و درست باهم حرف میزنیم حتی دعوا کردنمون هم حواسمون هست

توهین نکنیم به همدیگه و بی احترامی نکنیم

میم از من بسیار ادم مودب تریه حقیقتا 

حالا من ممکن با دوستام یه سری شوخی داشته باشم

ولی میم کلا ادم مودبیه خیلی براش خط قرمز این مساله و من اینو همون روزهای اول فهمیدم

به نظرم چیز خوبیه 

از همون اول کل کل ها شروع شد که من با لبخند اینا ردش کردم

و یه جاهایی هم خانم بد گفت از خانواده شوهرش

من با لبخند و گوش کردن رد شدم از ماجرا 

یه جاهایی هم خواستن با میم تلافی کنن 

یکم سربه سرما گذاشتن که من باز با لبخند و طرفداری از میم گذشتم از موضوع 

به هرحال خوب جا خالی دادم امروز و سعی کردم خوش بگذرونم 

کیک رو هم هردوتاش رو دوست داشتن 

میم هم که کلا همه حواسش به من بود

که چایی بریزه میوه پوست بگیره

هم اینکه بهم خوش بگذره یکممم با خانم قدم زدیم توطبیعت 

یکمم با میم تنهایی رفتم و حرف زدیم 

و من بابت این یک ماه خون جگر کردنش باز ازش عذرخواهی کردم 

هرچندباز دیشبم زدم نابودش کردم و این موضوع اخلاق بد من توی 

این یک ماهه همچنان ادامه دار هست

میم از بابت اینکه دست منو بگیره یا بغلم کنه جلو دوستاش کلا ابایی نداره 

و راحته این یه پیشرفت خوبه برای اون:)چون میم خیلی هم ادم محجوبیه 

هم کلا ادم خوددار و کم ریسکی هست!

کلا یکمم جلو ما زیاده روی کردن و زیادی کل کل کردن شبیه دعوا

و بیش از هرچیزی امروز خدارو بابت این حس احترامی که بین من و میم هست

شکر کردم.ما دعوا داشتیم دیشب از هم دلخور بودیم 

ولی امروز هیچ کس متوجه این موضوع نشد

و بعدش هم رفتیم یه گوشه صحبت کردیم مسالمون حل کردیم

اما این زن و شوهر مثلا داشتن در مورد دوران عقدشون حتی کل کل میکردن!

به نظرم عادت اینکه همدیگه رو بکوبیم چیز خوبی نیست حتی توی شوخی

البته من و میم که فقط بهشون میخندیدیم!

ولی بعد که اومدیم خونه به میم گفتم خداروشکر که ما بهم کل کل نداریم

خداروشکر که احترام همدیگه جز واجبات و خطر قرمزهای هردومون هست

خلاصه منکه امروز خوش گذشت بهم 

خاطره خوبی شد و میخوام یکم شل کنم 

 

این هفته هم شاید رفتم لمینت ناخن و مژه هم گذاشتم

به یه تنوع نیاز دارم!

 

موجا ... ۱ خوشم اومد :)
نیمه سیب سقراطی

یادمه یه بار با یکی از دوستهای همسرم و خانومش رفتیم بیرون. کل شب خانومه داشت در مورد خواستگارای زیادی که داشته حرف میزد که آره کل کلاااااااس به من پیشنهاد داده بودن فقط ب (همسرش) مونده بود :/ انگار نهنگ شکار کرده :))) حالا پنج شش ساله ازدواج کردنا...

من اصلا مونده بودم چه ری اکشنی باید نشون بدم، به نظرم خیلی یه جوری بود :)))  البته فکر میکنم از پر حرفیش بود، آدم های پر حرف بدون فکر زیاد حرف میزنن.

وایییی فکر کن:))))))

حالا این زوج برعکس بودن اقا همش داشت شیرین کاری میکرد حرص خانمش دربیاره 
و از هیستوریش میگفت جوریم که میگفت انگار با کل عالم دوست بوده!
همیشه هم روش دعوا بوده!
خانم هم بنده خدا همش مجبور بود یه تیکه تلخی بپرونه !
من کلا از این زوج های این مدلی که کل کل دارن میدونم تهش به دعوا ختم میشه خوشم نمیاد
ولی الان شرایط جوری که میخوام قضاوت نکنم و یکم خوش باشم باهاشون

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
موجا نام پیرترین تمساح جهان است...
تا جایی که علم پیش رفته تمساح ها تنها موجودات جهان هستند که پیر نمیشوند و ارگان های داخلی تمساح ها هیچ وقت پیر نمی شود!!و عمر نامحدود دارند مگر بر اثر شکار یا بیماری و.... بمیرند.
اینجا قرار از خودم بنویسم بدون هیچ روتوشی!!
پیوند ها
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان