آدمی هیچ کس رو جز خودش نداره!!

ته ته همه ی سالهای زندگیت 

همه ی کسانی که داری!

همه ی ثروتی که داری!

همه ی دستاوردهای علمی و غیر علمی

تنها چیزی که برات میمونه خودتی و خودت!

من اینو خیلی سال پیش بهش رسیدم 

که آدمی جز خودش هیچ کس رو نداره!

که گاهی بزرگترین دشمن خودت هم فقط خودتی!

و خدا نکنه خودت دشمن خودت بشی

ته ته همه ی حال بدیهام

همه ی سختیهام میبینم هیچ کس جز خودم نمیفهمه منو

و فقط خودمم که میتونم از پس خودم بربیام

دیروز هم باز بی اشتهابودم باز هم مشکل سوزش معده داشتم

و بی جون بودم 

شب قبلشم اصلا نخوابیدم خونه میم بودم

و کلا خوابم نمیبرد از معده درد 

میم هم نگران بود میگفت اصلا نمیفهمم چرااینطوری شدی 

این اضطراب یهو میاد خفتت میکنه یه لحظه ای که حالت خوبه و اوکی ای

و من فکر میکنم خوب شدی باز دوباره شروع میشه

واقعا این یک ماه گذشته نگم چقدر من اخلاقم با میم بد بوده

یعنی خودم تحمل یک لحظه خودمو ندارم!

چقدر صبوری کرده 

صبح که میخواستم بیام خونه 

گفتم چقدر این ماه من اخلاق بدی داشتم باهات

میدونم

گفت یه روزهایی تحمل این اخلاقت برام خیلی سخت و غیرقابل تحمل بوده

ولی بازم صبوری کردم و میکنم

ازش معذرت خواهی کردم

راستش به نظرم من ادمی هستم که حداقل تو رابطه ام با میم 

همیشه اونو مقصر جلوه میدم:)))))

این اولین بار بود که خودم برگشتم به اخلاقیاتم و رفتارم اشاره کردم

و گفتم چقدر من این ماه اذیتت کردم و اخلاقم بد بوده!

میم میگه تو به جدایی فکر میکنی یا تصمیمت رو گرفتی انگار!

یعنی یه جوری انگار من رفتار کردم که نشون دادم دارم این رابطه رو ترک میکنم!

به نظرم باید برای رابطه ام وقت بیشتری بذارم یا نمیدونم یه بررسی یه جلسه

بذاریم این هفته در موردش حرف بزنیم 

شاید بااین حالم درست نباشه من توی رابطه باشم اصلا که به یکی دیگه آسیب بزنم

دیروز اقای ی تماس گرفت

واتسپ صحبت کردیم 

این روزها زیاد زنگ میزنه در مورد کارمون حرف میزنیم

بعد اونقدر حرف میزنه که میگم دیگه بسه برو خداحافظ

ی ادم به شدت درون گرا و کم حرفیه

ولی این روزها حرف برای گفتن در مورد کارمون کارش

زندگیش 

و من زیاد داره 

ولی من گوش شنوا ندارم 

اسمی که بچها منو باهاش صدا میزدن یه اسم دیگه اس!

به من میگه زجر!

میگه مایه عذاب مابودی و هستی

میگه تو زیاد منو زجر دادی تو زندگی

تو رفاقتمون

هنوز بعد 12 سال رفاقت منو زجر صدا میزنه!

کارهاش رو کمی کمکش کردم کمک هایی هم که کردم نوش جونش

چون حقشه تو این سالها زیاد کمکم کرده

و اینکه ی یه بخشی از منه که میتونم جلوش بلند بلند فکر کنم

حتی اگر اون افکار مسخره مازوخیستی حتی وفانتزی باشه!

اونقدر میتونم جلوش خودم باشم که نیازنیس گاهی حرف بزنم 

خودش نگفته میفهمه 

و خوبی که داره میتونم حتی از کشتن یکی دیگه حرف بزنم 

و اون یه جوری تحلیلم کنه که انگار یه کار معمول و عادی انجام دادم:))))))

همیشه بهش میگم توفقط بدرد مشاوره در مورد کارهای خلاف میخوری:)

دیروز وسط حرف زدن زیادش یه استپ بهش دادم ی داری زیاد حرف میزنی

40 دقیقه است داری فک میکنی تو همین 40 مین من کارت رو پشت سیستم انجام دادم

میگه زجر تمرکزت خیلی خوب شده قبلا اینطوری نبودی 

قبلا من درمورد کار صحبت میکردم تو میزدی دره علی چپ

 

امروز جلسه مدیران رو شرکت کردم 

و جلسه کارکنان با مدیران!

جلسه مدیران که خیلی خوب بودو مختصر

در حد 20 مین 

اما جلسه کارکنان شبیه یه مهمونی شیک خانوادگی حال خوب کن بود!

یه جلسه که بچها دستاوردو خلاصه کارکرد هفته قبلشون رو میگفتن

و بابتش تایید و تشویق میشدن و کلا کسی نبود تایید نشه 

انتقادها به زبانی مثبت بیان شد

تولد یکی از همکاراها هم بود که خیلی خوب بود

منم کلی تشویق شدم هرچند صدام گرفته تصویرمم بسته بود 

ولی همینم خوب بود

حس خوبم به شرکتمون داره خیلی بیشتر میشه

بهتون گفته بودم دوتااز مدیران دوتا شعبه شرکت زن و شوهرن؟

من بیشتر ارتباطم با اقای شوهر هست!

و خانم بسیار زن قدرت مند و دوست داشتنی 

زبان بدنش اقتدارش گفتمانش انگار خودمو تو اینه می دیدمت

همیشه میم وقتی جلسه ای میره که یکی از مدیران خانم هست

و اون خانم ادم با کفایتی باشه میگه شبیه تو بود و شرح میده به این دلیل و این دلیل

و من خانم دکتر رو که میبینم خودمو می بینم انگار و چقدر به دلم نشست

جلسه کارکنان هم با چند شکر گذاری شروع شد که حس مثبتی داشت برام 

متوجه شدم که این شیوه مدیریتی نوین که من یکساله عاشقش شدم

حس خوبی گرفتم تمرکزم بیشتر شده کیفیت کارم بالاتر رفته واسه

اینه که این شیوه رو من جوابه رو کارکنان جوابه 

هرچند تو شرکتهای قبلی که بودم هم سعی میکردن برا کارکنان تولد بگیرن

و ...

تهش همش حاشیه بود و پشت هم زنی و دروغ 

تهمت و اعصاب خوردی 

ولی تو شرکت فعلی هرکسی سرجا خودش نشسته داره کارش درست انجام میده

هرکس سلطان کار خودشه و بقیه هم بهش کمک میکنن سلطان بمونه!

چون هرکسی تو بخش خودش تاپترین هست.نیازی نمیبینه جای کسی دیگه رو بگیره!

 

ولی همش فرمالیته بود نه برای حس قدردانی یا مثلا نزدیک تر کردن اعضا

من یه دوستی دارم سوئد هست 

دقیق یادم نیست هفتگی یا ماهانه 

یه جلسه به دعوت شرکت با همکارا میرفتن بیرون 

اونم شرکت تعیین میکرد مثلا 4 ساعت بجا کار کردن 

برن فلان رستوران که مثلا فلان بازی و .... هم داره 

یا برن فلان نمایشگاه تا سقف فلان قدر خرید کنن برا خودشون به حساب شرکت

و میگفت چقدر این مساله بهمون حس خوب داده و همکاریمون بهتر کرده

در مورد کار هم حرف نمیزنیم معمولا

خلاصه همینا 

من که امروز باشگاه نرفتم و درگیر جلسه بازی بودم

پریود هم شدم امروز خدا به میم رحم کنه با اخلاقیات قشنگم

روز مهندس هم هست به اقای مهندس یه تبریک بگم حداقل

 

 

موجا ... ۰ خوشم اومد :)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
موجا نام پیرترین تمساح جهان است...
تا جایی که علم پیش رفته تمساح ها تنها موجودات جهان هستند که پیر نمیشوند و ارگان های داخلی تمساح ها هیچ وقت پیر نمی شود!!و عمر نامحدود دارند مگر بر اثر شکار یا بیماری و.... بمیرند.
اینجا قرار از خودم بنویسم بدون هیچ روتوشی!!
پیوند ها
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان