و در نهایت این هفته کاری نفس گیر به پایان می رسد!!

این هفته یکی از بدترین هفته های کاری امسالم بود!

بشدت حالم بد بود بشدت تحت فشار بودم از همه جا!

و عدم تمرکز و حال جسمی و روحی بد 

باعث میشد نتونم تمرکز کنم اما خیلی خوب تمومش کردم

خیلی نتایج رضایت بخش بود!

بهتون گفته بودم اول همین امسال اون چیزی که امسال برام مهمه تعهد هست!

کاری به کمال گرایی و... ندارم 

تعهد!

و امسال بابت این موضوع این هدف ازخودم خیلی راضیم

همین باعث افزایش تمرکزم شد ذهنم و مغزم یاد گرفت در شرایط بحرانی و سخت هم 

کار رو درست انجام بده با کمترین خطا!

از نظر کاری و شغلی هم این هفته هرچند به من سخت گذشت

ولی متاسفانه به شدت مورد توجه مدیران قرار گرفتم 

که یه جورایی دیشب مدیرم زنگ زده میگه که هیات مدیره 

بعد جلسه نظرشون اینه که تو حضوری بیای چقدر میشه کارها کرد واقعا

میگن لعنت بر دهانی که بی موقع بازشود! دقیقا برای من همین بود!

گفتم مرسی ولی واقعا شرایطتش رو ندارم برگردم تهران!

همین مدلی کار کردن برای من بازدهی بیشتری داره و یکی ازدلایل مفید و متمرکزبودنم

همین دورکاری! و این سبک به مدل زندگی و شخصیتی من بیشتر میاد!

گفت پس از این به بعد حداقل صبحهای شنبه تو جلسه هیات مدیره شرکت کن

انلاینش میکنیم که شما هم باشی

این طوری من صبح شنبه ورزشم رو از دست میدم!

یا باید 7ونیم برم که 9 ونیم خونه باشم!

یا اینکه عصر برم تمرین!

ببینم هفته اینده میتونم واسه این جلسه چه کنم 

شرکت کردم در جلسات روز شنبه کاملا اجباری!

تازه مدیرم برای دسترسی من بهش یعنی دسترسی سریعتر یه اپشن دیگه به من داد

گفت این برای کارمندهایی هست که مهم هست دسترسی به من داشته باشن 

امروزم یک جلسه دیگه با مدیر داشتم که دیگه رسما برای من درونگرا 

نفس بر بود این همه جلسه و مکالمه!

ولی خوب پیش رفت نمیدونم با مسئولیت جدید قرارچیکار کنم چطور برنامه ریزی کنم

ولی خوب به هرصورت جز وظایفمه و در همون راستای قبل هست یکم بیشتر!

از دیروز تقریبا از ساعت 1ونیم کار نکردم برای شرکت

چون همش درگیر همین جلسات و صورت جلسه و ایده پردازی بودم

دیروز عصر هم با ثنا رفتیم دکتر پوست و بوتیک داداشش

و کلی هم پیاده روی کردم و خوب بود برام نیاز بود

اومدم خونه به میم اطلاع دادم که به قرارمون برسیم

یکی دوساعت بعدش باهم رفتیم بیرون 

رفتیم بام شهر

ولی حس بی انرژی بودن داشتم

میم نمیذاره من براش خرج کنم یا کادو بگیرم 

بچها من بااین موردچطور کنار بیام؟

نیاز به نظرتون دارم حتی نمیذاره من دعوتش کنم بیرون 

میگه نه حساب من و تو نداره و نمیذاره حساب کنم 

میخواستم ریش تراش بخرم براش به محضی که متوجه شد

من میخوام بخرمش گفت نه اینو نیاز ندارم!

دیشبم ازش پرسیدم چرا نمیذاری من برات کادو اینا بخرم خوب دوست دارم

گفت اینطوری راحت نیستم چه فرقی داره من بخرم یا تو بخری:(((((

فقط نسبت به غذایی که براش درست کنم واکنش این مدلی نداره

اونم نه پشت سرهم! بلکه با فاصله!

دیشب که سالاد سزار گرفتیم برای شام میم که اصلا هیچی نخورد بچم همش تو فکره

براش لقمه صبحانه هم گرفته بودم نون تست و کره بادام و موز

لقمه رو گرفت  الحمدالله:))))) 

تو دلم گفتم خوب پس این ماه من سعی کنم براش صبحانه اماده کنم تا شل کرده:))) 

امروز برم بازار یکم خرید کنم 

دلم گل میخواد 

دلم کیک هم میخواد امشب شاید کیک البالو و کیک هویج درست کردم

میم عاشق البالو هست

خوب من پاشم یکم خونه رو جمع و جور کنم بزنم بیرون

موجا ... ۰ خوشم اومد :)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
موجا نام پیرترین تمساح جهان است...
تا جایی که علم پیش رفته تمساح ها تنها موجودات جهان هستند که پیر نمیشوند و ارگان های داخلی تمساح ها هیچ وقت پیر نمی شود!!و عمر نامحدود دارند مگر بر اثر شکار یا بیماری و.... بمیرند.
اینجا قرار از خودم بنویسم بدون هیچ روتوشی!!
پیوند ها
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان