دیشب حس باشگاه رفتن نداشتم یعنی 

مثل هرشب وسایلم رو اماده نکردم!

چون پی ام اس هستم

و توانم کم بود هم یکم انرژیم پایین بود

به میم گفتم من امشب نمیام یعنی عصر بهش گفتم

که چون لگ دی هست پنجشنبه من باید زود بیدار شم 

نمیام اونجا 

که اگر میخواد با دوستاش برنامه ریزی کنن برا بیرون در جریان باشه و بهشون نه نگه

در نهایت میم هم به هیچ کی اوکی ندادم سرش درد میکرد

اونقدر تماس گرفت و هی پیام داد وبی حوصله بود که در نهایت 

گفتم تو که نمیذاری بخوابم میام اونجا بلکم بذاری فیلم ببینم 

در نهایت رفتم اونجامیم سردش بود من گرمم بود

بخاری رو خاموش کرد بخاطر من 

ولی تا صبح هی سردش میشد بیدار میشد

تا ساعت 10 اونجا بودم ولی 8 بیدار بودیم هر دومون و صبونه هم میل نداشتم بخورم 

و دیگه ده اومدم خونه 

همینطوری تو رختخواب بودم و خسته  کم اشتها 

در نهایت پاشدم صبحونه خوردم و به فکر بودم که خریدای خونه مونده

که داداش زنگ زد اومدم ماموریت سامی برات قهوه گرفته اوردم 

میارم واست اگر هم خرید داری بگو عصری که کارم تموم شد بیایم بریم خرید

دیگه داداش ساعت 3 ونیم اومد و رفتیم خرید اول رفتم فروشگاه خشک باری ها شوینده و بهداشتی هارو خریدم

و بعدش رفتیم تره باری هم خرید کردم  فروشگاه گفتن بهداشت بهشون گیر داده مرغ اینا تیکه نمیکنن دیگه

منم نخریدم

و اومدیم رفتیم وسط شهر فیله گرفتیم و

و دیگه همینطوری دنبال های خریدهای من بودیم تا ساعت 5 وخوردی

ذرت هم گرفتم برای دون کردن و فریز کردن که من تو سالاد خیلی دوست دارم 

داداشی که منو گذاشت خونه نموند رفت گفت تا دیر نشده برم خونه که تو جاده شب موندن دوست ندارم 

و هرچیم من اصرار کردم حداقل شام بخوره بعد یه غذا فوری درست میکنم اوکی نداد

دیگه من خریدا رو گذاشتم و به اجی زنگ زدم 

یه سری اقلام مشترک دوتاییمون گرون شده بود بهش بگم 

که اگر نیاز داره براش بخرم معمولا از یه نوع کرم و .... استفاده میکنیم چون هردو پوستمون حساس

یک 45 مینی طول کشید مکالممون تا از سایتها قیمت چک کردم براش و...

در نهایت قرار شد تصمیم بگیره خبرم کنه برا دوتامون اینترنتی سفارش بدیم 

بعدرفتم تو محله شیرو ماست خریدم چون هوس ماست کردم بعد کلی وقت از رژیمم بدون لبنیات

شیر تازه هم گرفتم برای شیک پروتیین و شیرموز که میم دوست داره 

دیشب میم ازم پرسید حالا که خداروشکر رابطمون توی این ماه یکساله میشه 

احساست چیه؟

کفتم برای من هرروزش بهتر از دیروز بوده 

گفتم خواستم عین یه بنده خدایی بگم هیچ :))))))))

اینو گفتم اونقدر دوتامون خندیدیم

ازش پرسیدم که گفت منم احساست خیلی خوبی رو تجربه میکنم و هرروز برام بهتر بوده

تا الان ذرتها رو دون کردم

گل کلم و بروکلی ها رو بلانچ کردم کرم نداشته باشه

میخوام سالاد گل کلم درست کنم که موادش میشه کلم بنفش و انار و هویج و گل کلم و هویج

کلی لباس دارم که باید شسته بشن 

و اشپزخونه شلخته است

باید امشب یه سروسامونی به بعضی کارا بدم اگرم نرسیدم بهشون فدای سرم

هدف اینه به خودم زیادی فشار نیارم!