عشق راهی ست برای بازگشت به خانه!

خوب بالاخره امروز ظهر یخچال رو آوردن و درست شده بود

تا الان که اوکیه خداروشکر

دیشب که من تا ساعت 11 درگیر تمیزکاری و یه سری کار از شرکت بودم

و دیگه هلاک و خسته بودم بارون هم دیگه قطع شده بود 

و بوی نم خوبی همه جا رو برداشته بود 

عود روشن کردم

و دوش گرفتم 

و لاک زدم

بدترین قسمت پریودی اینه آستانه تحملت کم میشه!

من که اینطوریم 

و میم هم دوستش امیر پیشش بود و چندباری باهام تماس گرفت

و من بین همه ی دوستای میم امیر رو دوست:))))

دیشب هم کلی مسخره بازی داشت امیر من و میم کلی بهش خندیدیم 

سوژه اش کرده بودمیم به من زنگ میزد جلو خودش تعریف میکرد

تا امیر رفت ساعت 1 بود دیگه 

من و میم هم قرار داشتیم

دیگه امیر که رفت  میم تماس گرفت که منتظرمه

تو فاز خوبی بود بخاطر شوخی های امیر

و تا دو ونیم بیدار بودیم اونقدر هردو خندیدیم که گفتم الان مامان میاد بالا

قطعا صدای مارو می شنید 

من خوابم برد تا ساعت 8ونیم

با صدا ماشین ها بیدار شدم چون پنجره باز بود

میم هم بیدارشد و گفت صبحانه انتخاب کن از منو کافه 

من سفارش بگیرم بیارن خونه

من صبونه انگلیسی انتخاب کردم میم ایرانی

و نیم ساعت بعدش اوردن یکم سرد شده بود

ولی خوب بود مزه اش

اما کافه قبلی که میم همیشه صبونه میخره بهتر از اینجا بود

بعد متوجه شدم میم چقدر ادم جزئی نگری هست

از ظرف غذا تا نحوه تحویل سفارش و مزه و .... نوع نون هایی که گذاشته بود

و مخلفات همه موارد رو مطرح کرد 

من اون لحظه گشنه ام بود فقط میخواستم پروتیین به بدنم برسه:))))

بعد یه چیز باحال اینکه میم رو تمیز نگه داشتن خونه یکم حساس

یعنی یه جوری میز غذا رو میچینه و یه جوری غذا میخوره 

یا اشپزی میکنه که کمترین کثیف کاری رو راه بندازه و سریعا هم تمیز میکنه

چه میز غذا خوری رو چه گاز و...

سر نظم خونه هم همین وسواس رو داره 

یعنی هنوز پامون از رختخواب بیرون نرفته رختخواب رو مرتب میکنه 

از این عادت هاش خوشم میاد

من  ساعت 10 اومدم خونه 

چون میم با راننده و کارگر هماهنگ کرده بود برای ساعت 11ونیم یخچال رو بیارن

شب قبلش باهم صحبت کرده بودیم و من قانعش کردم هزینه ها رو باید خودم پرداخت کنم

همینکه هماهنگ کردی و... کمک و نظارت واقعا عالی و کافیه

دقیقا اگر داداشی هم بود در همین حد فقط ازش کمک میگرفتم و اطمینان بهش دادم این کارم بی احترامی نیست

بالاخره قانع شد

و سریعا همون موقع هم شماره کارت راننده رو ازش گرفتم و هزینه رفت وبرگشت و... رو واریز کردم که موقع تحویل نره خودش کارت بکشه

خونه که تمیز و مرتب بودفقط اومدم چایی درست کردم

و راه پله رو شستم و منتظر تماس میم بودم که 11ونیم تماس گرفت تا 12 یخچال اوردن و....

کثیف شده بود یخچال من یخچالم عین کاسه چینی نگه میدارم تمیز و برق و سفید

حتی بیرونش که سیلور هم برق میزنه

دیگه سریعا یخچال رو شروع کردم به تمیز کردن و ضدعفونی

تا 1

بعدش هم که دیگه باید روشنش میکردم

و وسایل رو میذاشتم یخچال

مرغ و گوشتهایی که پیش صاحبخونه داشتم ازش گرفتم و گذاشتم واونایی که پیش میم 

رو گفتم بذارم برای فردا

که مطمین شدم یخچال درسته دیگه

میم امروزم کمک کرد کمرش گرفت

اومد بالا باهاشون یه جاییم هم کمک کرد به کارگرها 

من متوجه شدم کمرش گرفت 

رفت خونه درد داشت دیگه از صداش مشخص بود

خیلی سر این ناراحت شدم

ازشم که تشکر میکنم میگه تو عین غریبه ها ازم تشکر میکنی اینا وظیفمه :(((

براش یه عالمه معجون درست کردم 

حالا اخرشب برم بدم بهش که بخوره 

دیگه عادت کرده اخر هفته ها باهم شیک یا معجون های دست ساز منو بخوره 

رفتم تره باری خریدم و برگشتم الان کارای فردای شرکت رو انجام بدم شام هم معجون خوردم و فعلا سیرم

یه عالمه لباس شستم

ساک ورزشیم رو هم شستم

و کتونی ها رو میذارم طول هفته میشورم 

این هفته خیلی شلوغم 

باید چندتا کارو باهم هندل کنم

موجا ... ۰ خوشم اومد :)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
موجا نام پیرترین تمساح جهان است...
تا جایی که علم پیش رفته تمساح ها تنها موجودات جهان هستند که پیر نمیشوند و ارگان های داخلی تمساح ها هیچ وقت پیر نمی شود!!و عمر نامحدود دارند مگر بر اثر شکار یا بیماری و.... بمیرند.
اینجا قرار از خودم بنویسم بدون هیچ روتوشی!!
پیوند ها
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان