فرقی نمیکنه مسلمون یهودی مسیحی،بودایی یا کافر
زن که باشی هر مردی آتش جنگی به پا کنه
این تویی که مورد تجاوز و خشم قرار میگیری
گاهی وقتها میگم کاش بشر اولیه بودیم این چیزها رو نمیدیدیم
اما از کجا معلوم که هممون تا حالا هزار بار به این دنیا نیومده و نرفته باشیم؟
غمگینم عمیقا
بگذریم
دیروز بعد نوشتن پستم تا ساعت 3 کارای شرکت رو تموم کردم
و به همکارم زنگ زدم ببینم در چه حالن برای همایش
مریض شده بود از خستگی عزیزم
همه ی بچهامون واقعا کارکن و زحمت کش هستن
و از زیر کار در رو نیستن
سعی کردم یکساعتی بخوابم اما نشد
یه بارم میم زنگ زد که با سردی جوابش رو دادم یعنی اینکه بذار تنها باشم
و واقعا این روزها به خلوت نیاز دارم
دیگه خوابم نبرد وپاشدم خونه و اشپزخونه رو صفا دادم که همه چی منظم باشه
تا دیروز که با فری صحبت کردم نمیدونستم واقعا این همه من تایمم پره و برا همه برنامه ریزی کردم
ازش ممنونم اینو یادم اورد که حسابی برنامه دارم برای روزهام
دیروز از یکی از فامیل یه پیغام دریافت کردم که ذهنم رو خیلی مشغول کرد
یه کلیپ بود با موضوعیت قوی ترین دختر زیبایی که میشناسی
خیلیم تعجب کردم بابت اون کلیپ از همچین ادمی!
البته نکه رابطه نداشته باشیم بلکه ارتباطمون اینقدر نزدیک نیست!
و کاری هم به نیت اون ادم ندارم ذهنم درگیر اون کلیپ شد چون بهش نیاز داشتم:)))))
عصر هم زدم بیرون و پیاده روی 7000 قدمی راه رفتم و برگشتم خونه دوش گرفتم و شام خوردم
و نشستم پای کارای شرکت و انجام بخشی از کارهای امروز
دستم یکم بهتر شده بود باز بد شد و پیشروی کرد اگزما
مایع دستشویی استفاده نمیکنم از صابون چرب استفاده میکنم به توصیه دکتر
دستکش هم مداوم دستمه
و نمیدونم دیگه براش باید چیکار کنم
فکر کنم باید برم سمت داروهای سنتی:)))))
تو حین پیاده روی هم یه جوراب ساق بلند باشگاهی خریدم
برای زیر دامنم:))))
باور کنید امروز صبح با خودم کلنجار میرفتم ایا برم باشگاه بااین تیپ؟
بسکه تو شهرستان نمیشه هرکاری کرد
بسکه زنهاشون هیز تر از مردهاشون هستن
در نهایت برای اینکه بااین فکر خودم مبارزه کنم دامن گذاشتم توی ساکم به ذهنم گفتم ساکت باش
خودت باش
رفتیم باشگاه لباسم رو عوض کردم
مربیم میگه اقا باید تو رو خورد:))))))
خیلی خوب شدی چه بهتم میاد
بقیه هم هی میومدن میگفتن چقدر نایس شدی
و فیدبک ها خوب بود اما هیزها بیشتر بودن:((((
خودم حس خوبی دارم نسبت به بدنم
ولی واقعا معذبم هر چیزی بپوشم بخاطر نگاه هاشون یا تیکه هاشون
الحمدلله که کسی اجازه لمس بدنم رو نداره
من قاطی میکنم واقعا یکی دست بزنه به بدنم و اجازه نگیره و این خیلی مرسوم
میدونم تو ایران میگیم خوب زنه
ولی از شوخی های جنسی زن ها متنفرم اونقدر که همیشه تو هر جمعی شنیدم
انگار هیچ بحث و حرف مهمی ندارن جز این چیزا بگن
فرقیم نداره
هم تو دوران دانشجوی ارشد هم کارشناسی هم
دورانی که پانسیون بودم
هم وقتی همکارای خانمم تنها میشدن
از این مسایل زیاد شنیدم
ما اصلا با اجیم و مامانم از این صحبت ها نداریم
جلو هم اجازه لباس عوض کردنم نداریم
و حریم داریم
ولی نمیدونم چرا بعضی ها اینطورین
خلاصه روز خوبی بود خودم که از پیشرفتم خیلی راضیم
یک هفته دیگه تقریبا این برنامه تمرینی و غذاییم تموم میشه و میریم برا برنامه بعدی