این روزها اونقدری سرعت اینترنت تخم مرغی شده
که من از خیلی از کارام میمونم یعنی حوصله سروکله زدن با نت رو دیگه ندارم!
این ماه نزدیک به 500 تومن خرج قندشکن کردم
برای کارم خیلی نیازه
چه بکنیم دیگه
این هفته به شدت منتظر 4شنبه بودم!
دوست دارم اخر هفته بیاد کارای عقب افتاده استاد رو انجام بدم
و هم ریلکس کنم بدون میم
اونکه از نقشه من خبر نداشت
دلم یکم فاصله از همه میخواست
دیروز زودتر از همیشه کارام رو تموم کردم
و قرار بود بریم دیدن مامان
داداشی اومده بود کارای فسق قرارداد خونه اینجا رو انجام بده
و یه سری پرونده پارسین ناقصی داشت انجامش بده
دیگه من بعد ساعت 2 که کارای شرکت رو تموم کردم
سریع شروع کردم کاپ کیک درست کردن دو نوع هل و گلاب و یه نوع هم شکلاتی درست کردم
خیلی خوب شد کاپ کیک هام این سری کاغذ روغنی زرد خریده بودم برا کاپ کیک هام دوستشون داشتم
برای تزیینشون هم از کنجد و بادام استفاده کردم
حالا یه روز دستورش رو میذارم
هرکی منو میشناسه و دستپختمو خورده میگه چرا کار اشپزی نمیکنی؟
چرا پیج اشپزی نمیزنی؟
یا مثلا چرا سفارش نمیگیری؟
راستش اشپزی برام عین مدیتیشن و تراپی
نمیخوام این حسمو خراب کنم هرچند از شیرینی درست کردن برای بقیه و اینکه یه غذایی خلق کنم
و حس خوبی به ادمها بده کیف میکنم!
خلاصه کاپ کیک ها رو درست کردم حدود 24 تا شد
تو ظرف چیدم و سلفون کشیدم
و منتظر داداش شدم
دقیقا اون همکارم بد موقع زنگ زد و یه کاری خواست
گفتم من دارم میرم جایی و اخر هفته نیستم!
شنبه ان شالله
من و اخر هفته کار نمیکنم!
گفت اوکی بذارش برا شنبه پ ن پ همین الان لباس عوض میکنم میشینم انجامش میدم!
دیگه داداشی اومد و حرکت کردیم
غروب رسیدیم
خوب بود خوش گذشت
اخر شب هم راه افتادیم حدودا ساعت 2 رسیدیم
میم منتظر من بود بدون اینکه حرفی بزنه! و بگه اقا من نخوابیدما منتظرتم!
منم گفتم خوب من نیستم حتما با دوستاش هست
تا رسیدم بهش اطلاع دادم و شبخیر گفتم
استیکر تعجب فرستاد
بعدم تماس گرفت که میخوابی؟
گفتم اره حالا من بودم غر میزدم که من بخاطرت بیدار موندما!
ولی نگفت
ساقی هم دیشب پیام داده بود بیا 5شنبه بریم کافه مهمون من ترم دوم زبان المانیم هم تموم شد!
گفتم نه حسش نیست
میگه باز شمر شدی
میام دنبالت گفتم نه یه مدت میخوام خلوت کنم زنگ اینام نزن پیگیر نشو
گفت باشه عن خانوم
ابن ملجم مرادی شماره 2 !
یه حسی هست که باید پیداش کنم در خودم یه ریشه یابی که برام قفله!
خوب من برم که دیره باید کلی کار انجام بدم امروز.
الان بنده حس مسمومیت دارم!
نون کپ زده میل کردم با یه قلپ شیر فاسد شده!
دیگه مردم حلالم کنید:))))))))
خیلی ساله مسموم نشدم بسکه معده من حساسه و من رعایت میکنم
ولی امروز نمیدونم چی شد از خواب بیدار شدم نون دیروز از فریزر گذاشته بودم بیرون رو گرم نکرده چند لقمه خوردم
متوجه شدم کپ زده دیگه فکر کنید چقدر جنوب گرمه! که زیر کولر نون کپک میزنه! اونم تو 24 ساعت!
اومدم شیر بخورم که برا مسمومیت خوبه شیر هم فاسد شده بود! هنوز وقت داشتا
چی بگم والا
