دیروز موهام رنگش کامل شد
و دیگه از حالت امبره درش آوردم
و یه دست شد تقریبا
شکلاتی متوسط شده
و رنگش رو دوست دارم
وبه نظرم خیلی بهم میاد
میم درست میگه موهای تیره به من بیشتر میاد
یادمه موقعی که با مرحوم بودم همیشه میگفت فقط مشکی
خیلی مشکی بهت میاد
منم گاهی دل به دلش می دادم و بقیه میگفت مشکی بهت بیشتر میاد
الان میدونم مشکی موهام رو خراب میکنه
یه مدت از پارسال همین موقع موهام روشن بوده دیگه
و الان خسته ام میخوام یه مدت تیره باشه
احتمالا دوسه هفته دیگه برم آرایشگاه یه کوتاهی هم داشته باشم
دیشب بعد خوردن اون ماکارونی چرب و چیل خیلی حس سنگینی داشتم واقعا
هرچند زیاد نخوردم و رعایت کردم
ولی بدنم غذای چرب رو خیلی نمیتونه بپذیره
چایی خوردم به میزان زیاد
میم با امیر رفت بیرون
چندباری تا برن بیرون زنگ زد عین همیشه
وگفت امشب میای خونه ما؟
گفتم اره من بیدارم تو برو شامتو بخور با بچها من هستم
اینطوری که میگه یعنی زود برمیگرده
معذب که من اذیت شم یا بیدار بمونم
منم مشغول مرتب کردن لباسها شدم
و یکم با دوستم چت کردم و لباس شستم
ومیم هم یک و خوردی اومد
تا من کارام تموم شد و حاضر شدم رفتم شد 2وربع
براش شیک پروتیین درست کرده بودم
دیگه عادت کرده من میرم اونجا بطری شیک دستم باشه
یکی دوشب نبردم میگفت تنها خوری کردی
حالا میم اصلا ادم راحتی نیست معذبه یجورایی
حیا داره برای اینکه چیزی از من بخواد یا منو به زحمت بندازه
منم دقیقا این مدلیم باهاش
یعنی خیلی کم به زحمت می اندازمش
یاد گرفتم خودم خواسته هام و نیازهام رو برطرف کنم
ولی برای شیک درخواست میده قشنگ
خوشم میاد که میگه
رفته بودن پیش یکی از دوستاشون که برگشت برام تعریف کرد ماجرای دوستش رو کلی خندیدیم
تا سه وخوردی حرف زدیم
هنوز حالش اوکی نیست منم نمیپرسم!
ولی با من اوکیه
تا ده خواب بودیم
و ده تا یازده هم خواب وبیدار
دیگه من 11 ونیم اومدم خونه
ساعت 12ونیم اینطورها قرمه رو بار گذاشتم
صبونه امم خورده بودم
یکم استراحت کنم
باز یکم دیگه لباس شستم
الان بعد ناهار باید بشینم برنامه هفته اینده رو مشخص کنم
و یه مقداری کارها رو جلو ببرم
خمیر هم درست کردم هوس رول دارچین و گردو کردم