دیروز رفتم باشگاه و بعد اون استراحت روز سه شنبه
انرژیم در سطح بسیار عالی بود
مثل همیشه خودم گرم کردم ولی با یه تایم بیشتر که خیلی بهتر بود
یعنی بعد باشگاه شونه و پشت بازوم اون درد همیشگی رو نداشت
داداش کوچیکه قبل باشگاه زنگ زد گفت شام میام پیشت
که میخوام با چندتااز همکارام بریم به سفر کوتاه
گفتم اوکیه
بعد باشگاه بهش زنگ زدم بیا بریم فروشگاه فامیلی من یکم خرید دارم
مرغ و اینا میخواستم
از خونه من یکم دوره
دیگه تامن رسیدم خونه و ساکم رو گذاشتم تو خونه
داداش رسید
و رفتیم فروشگاه من مرغ و گوشت و تخم مرغم رو خرید کردم
وقتی بدنساز نچرالی مجبوری از همه چیت بزنی و فقط به خوراکت برسی متاسفانه
نزدیک به 6 تا 8 تومن فقط هزینه غذات میشه در ماه اجاره و... اینا بماند تازه خرج پروتیین نه چیزای دیگه!
یعنی بقیه خریدهای خونه و خشکباری و... روغن و برنج و اینا رو ازش فاکتور بگیرید
تو راه هم رفتیم قارچ و نون بخریم اصن نبود
یه نوع خاص نونی هست داداش دوست داره
و مال همینجاست نونه
دیگه گشتیم پیدا کردیم قارچ هم همینطور
قارچ تازه میخواستم نه بسته بندی!
اومدیم خونه
براش شنیسل درست کردم با سس قارچ خیلی دوست داره
دیگه شام خوردیم من چقدر گشنه بودم
داداش که ایقدی با من بدو بدو کرده بود خسته بود که همون تو ماشین بسته نون باز کرد و نون میخورد:))
دیگه بعد شام داداش دوستش زنگ و حرکت کردن
منم گوشت و مرغها رو بسته بندی کردم
دیگه حال نداشتم ظرفها رو بشورم و سینک رو ضدعفونی کنم
اسپری ضدعفونی کننده زدم گفتم صبح میشورم همه چی رو
نفسم بالا نمیومد از خستگی نفس نفس میزدم واقعا ساعت 11ونیم بود
ساقی زنگ زد حرف زدیم تا 12ونیم کلی مسخره بازی درآوردیم بعدش دیگه گفتم بسه
من خوابم میاد
ولی اصلا خوابم نبرد تا ساعت 3
ساعت سه پاشدم ظرفها رو شستم
و سینک ضدعفونی کردم و گوشت گذاشتم یخچال برا خورشت قیمه
نخود خیس کردم
وبرنج خیس کردم
ساعت 4خوابم برد تا ساعت 10ونیم
بیدار شدم میم رفته بود اداره دنبال یه کاری
پیام داده بود بعد زنگ زد گفت برگشته خونه و برم خوراکی هایی که برام خریده رو ازش بگیرم
خاله ام زنگ زد همون تایم
یکم حرف زدیم الهی بگردم دلم برای اون چشای زمردیش و مهربونی هاش تنگ شده
میگه پاشو بیا تهران بریم باهم شمال
گفتم باشه حالا تا ببینم مرخصی میدن
واقعا نیاز به سفر دارم
ولی اولویتم برای سفر اصفهان رفتن هست
بعد صحبت باخاله به میم زنگ زدم عذرخواهی کردم که دیرشد
و پاشدم ضدافتابمو زدم و رفتم ازش گرفتم چقدرم زیاد بودن
امروز یه شکلات صبونه خفن درست کنم و حتما خونه رو باید تمیز کنم
دیگه اخر هفته است خونه نیاز به تمیز کاری داره
البته من خورشت قیمه ام رو بار گذاشتم و صبونه امم خوردم تا الان و باید دیگه برم سراغ کارام
دیروز یه تجربه ناب داشتم
برای بار دوم تو زندگی گربه ناز کردم:))
از باشگاه که اومدم از یه کوچه ای رد شدم بچها یه گربه کوچولوی ناز داشتن و دورش جمع شده بودن
ازشون اجازه گرفتم که لمسش کنم
وای خدا چه حس خوبی بود گربه هم میپرید هوا دست منو لیس بزنه
خیلی خوب بود حیف وقت نداشتم
بچه همون گربه است که تو باغچه روبه روخونه میم اینا زیر درخت زندگی میکنه
دلم میخواد لمسش کنم ولی عین خودم وحشی و سلیطه است:))))))))))))))))))