دیروز که لگ دی بود
ما بهش میگیم روز هلاکت:(((
میم میگه خسته و کوفته و داغونم رو از رو تو ساختن روزهایی که لگ دی داری
دقیقا صدات اونقدر خسته است و از ته چاه در میاد که معلوم چقد هلاکی واقعا
یکی از بچها باشگاه پاهاش ژنتیکی خوبه
باورزش بدنش داره خوب میشه
من دوست دارم استیلش رو ولی هنوز جای کار داره البته کات نیست
ولی قد کوتاهی داره
مثلا حدودا 160 سانت فکر کنم شایدم کمتر
بعد مربیم همیشه میگه کاش فلانی قدش بلند بود
اگر ورزش رو ادامه بده بدنش خیلی خوب میشه
بعد تهشم میگه ولی بدن تورو هم خیلی دوست دارم عالی هستی
قدتم بلنده من اصلا حسادتی ندارم بهش چون بدن و ظاهر ما دست ما نیست که!
ولی میتونیم با ورزش تغییراتی که دوست داریم اعمال کنیم!
ولی خوب این دوستم اخلاقش یکم بده
دوستمم هستا
ولی من یه مدت ازش فاصله گرفتم
یه بار چند وقت پیش داشتیم باهم صحبت می کردیم
که وای فلانی چقدر عضله نعلی ساق پاش خوب اومده
و... بعد من از این عضله خوشم نمیاد!
دلمم نمیخواد خیلی پیدا باشه
گفتم ولی من از این عضله خوشم نمیاد اما از سمانه خودش و استیلش خوشم میاد فلانی
حیف درصد چربی بدنش بالاست
وگرنه ساق پای تو کات نشده با وجودی که درصد چربیت پایین تر از اونه
وای اینو گفتی برگشت گفت که من اصلا بدنم باسمانه قابل مقایسه نیس
بدن من تکه تو این باشگاه و...
بعد من همین جوری ما سکوت ما نگاه شدم
چقدر یک ادم میتونه خودشیفته باشه؟ حالا درسته من صادقم تشویقت میکنم
میگم عالی هستی
نه اینکه فکرکنی خدایان بدنسازی دنیا شدی با شش ماه ورزش!
سمانه از نظر فیزیکی قدش بلندتر از این دوستمون هست
یه جورایی همکارشم محسوب میشه!
بعد پوست و صورت خوشگلتری نسبت به این دوستمون داره
فقط درصد چربیش بالاتره!
اگر وزن کم کنه واقعا عالی میشه
دیروز سر یه مساله ی همین دوستمون با مربی بد رفتاری کرد و مربیم ناراحت شد
گفت فلانی اصلا ظرفیت تعریف و محبت و توجه رو نداره موجا
و اینکه داره خیلی بد میشه رفتاراش
متوجه فاصله گرفتن تو هم شدم!
گفتم خوب حقیقتا منم خوشم نمیاد یه نفر فکر کنه یه جایی که همه اندازه هم پول میدن!
حق بیشتری داره! سر بعضی دستگاه ها که میخواد استفاده کنه با بچها درگیر میشه که اولویت با منه!
من خودم سعی میکنم در این موارد با بچهای جدید کنار بیام
اگر جا داشته باشه برنامه ام رو جا به جا کنم یه حرکت دیگه بزنم تا دستگاه خلوت شه
خدا نکنه ادم رو جو بگیره!
دیروزم تمرینم طول کشید دیگه مربی رسوند منو
اومدم خونه سیب زمینی و تخم مرغ درست کردم
لقمه اخر خوردم که داداشی زنگ زد گفت کجایی گفتم خونه
گفت بیا بریم بیرون یه ساندویچ کثیف بخوریم
گفتم ولی من سیب زمینی تخم مرغ خوردم
گفت پس من و خانواده میایم پیشت گشنمون هم هست:)))))
گفتم چی درست کنم
گفت هرچیزی تخم مرغ و سیب زمینی گفتم ولی الان خوردمش:)))))
گفت نه همین درست کن خوبه منم نون باگت و مخلفاتش میارم
ولی من پاشدم سیب زمینی گذاشتم تو سرخ کن
خوراک گوشت چرخ کرده و قارچ درست کردم
نیم ساعت بیشتر طول نکشید اشپزی!
داداش اینا اومدن
زن داداش خیارشور وگوجه و نون باگت اینا اورده بود
منم کاهو و مخلفتاش اماده کردم
بچها که عشق کردن میگفتن این ساندویج خیلی خوشمزه بوده
تا ساعت 12ونیم نشستن داداش اینا خوش گذشت حسابی
میم هم هرچی منتظر شد صحبت کنیم نشد
داداش اینا که رفتن زنگ زدم بهش خواب بود:(((( بیدارش کردم
دیگه شبخیر گفتیم منم که هلاک بودم واقعا خوابیدم
امروز میریم خونه مامان بعد جلسه من
دیروز یکی از همکارام زنگ زده میگه که
من تو جلسه دیروز گفتم بهترین اتفاق ماه تیر اشنایی و همکاری با خانم موجا بوده
بسکه دوستش دارم:))))) گفتم اخه دختر لطف داری ولی چرا تو جلسه گفتی اخه
گفت مدیر گفته بهترین اتفاق کاری ماه قبل چی بوده ما از این جلسات تو شرکت زیاد داریم!
بعد دیشب مدیرم چندتا ویس فرستاده بود چقدر این ادم ماهه چقدر حواسش هست کمک کننده باشه
به من یه میکرفون اقتصادی معرفی کرده بود برای ضبط صدا و اینکه اگر مورد پسندمه خودش بخره بفرسته
خوب قطعا این همکاری و این من نمیتونم بگم برای ابدهست ولی در این مقطع زمانی حال و حس خوبی بااین ادمها دارم
امیدوارم در اینده این حس خوبمون ادامه دار باشه و خاطره خوبی شه
امروز 12ونیم جلسه داریم با بچها و معارفه منه
نمیدونم چی بپوشم:))
هرچند انلاین هست