بعد چند ماه بالاخره سشوار بنده درست شد
و موهای شلاقی طور تحویل گرفتیم :)))
هرچند من ادم تمیز و مرتبیم همیشه
و برام ظاهرم مهمه نه فقط جلو میم بلکه اگر تا سوپری هم بخوام برم
یه لباس مرتب میپوشم وبه خودم میرسم
ولی اصلا حوصله بعضی قروفرهای زنونه رو ندارم
مثل کاشت ناخن کاشت مژه یا براشینگ مو و ....
میم بااینکه حالش خوب نبود هنوز درگیر مشکلشه
ولی سشوار رو برده بود درست کرده بود
و دیروز که از باشگاه میخواستم برگردم تماس گرفت بیا دم در خونه ما
سشوار بگیر که اینطوری نری دوش بگیری موهات خراب میشن
گفتم بذار برای اخر شب
الان کوچه شلوغه خونه شما هم سر خیابون دیگه محشر:))))
همون لحظه هم مامانش با دامادشون از بیرون اومد:))
میم هم ایستاده بود که منو ببینه وسلامی بده
خنده ام گرفته بود:)))دیگه مامانش که رفت تو خونه سلام علیک کردیم
پیام دادم بیا اینم از قرار مدار ما وسط روز!
دیروز اونقدری خسته بودم و نیاز به خواب داشتم خودمو به زور کشوندم تا ساعت 2ونیم که بخوابم
مدیرم تماس گرفت و میگفت توی این سالها که من شرکت دارم
اصلا نیروی دورکار نداشتم و اصلا هم به دلم نیست نیروی دورکار
ولی تو یک ماهی که اومدی بااینکه من و کارمندانم ندیدیمت خیلی بچها دوستت دارن
و ازت تعریف میکنن
رمز و رازش چیه واقعا؟
گفتم لطف دارید خوب ولی کلا فضای روح و روانی شرکت شما هم امن و کم اضطراب همین باعث
میشه ادمی که مناسب نباشه یا ادم مساله داری باشه زود خط بخوره به نظرم
این محیط اداره کردنش و ایجاد فضاش خیلی خیلی درایت میخواد واقعا که من بارها خواستم ازتون تشکر کنم !
واقعا کیف میکنم بابتش امیدوارم هیچ وقت درگیرتنش نشیم با همکارها
یعنی من دوری میکنم از هرتنشی چون میدونم چقدر هممون این روزها سختی میکشیم و حالمون خوب نیست تو این جامعه
خلاصه که بعد گفتگو با مدیر و ... گرفتن تشویقی بابت عملکرد خوبم تو ماه گذشته
خیالم راحت شد و حس قدردانیش برام ارزشمند بود
میم هم دوبار تا بخوابه زنگ زد و حرف زدیم گفتم بخواب شما تا من یکم دیگه کارای شرکت رو انجام بدم
دلم میخواد کنارش باشم تو این مساله تا حل بشه
شانسمون باز کولر خونه میم خراب شده و این تعمیرکاره هم بدقولی میکنه
مصرف کربوهیدارتم رو خیلی دارم کنترل میکنم این هفته
یعنی کربوهیدارت ساده رو حذف کردم تا حدودی
و از کربوهیدارت های پیچیده بیشتر استفاده میکنم
جوانه حبوبات درست کردم که مقداریش رو خشک کنم وبخشیش رو فریز
اونایی که خشک میکنم رو پودر میکنم برای پنکیک و پودر پروتیین دست سازم!
داداشی هم دیشب رسید و دیگه تصمیم گرفتم خونه رو تخلیه کنن ببره همه ی وسایل رو اصفهان
تا کارای انتقالی خانمش جور بشه تا مهر
یکم دلگیره ازاین شهر میرن:(
بعد اینکه خیالم بابت داداش راحت شد
نشستم پای باقی کارهام
یه تماس مهم هم داشتم بابت همکاری
که قرار شد هفته آینده بهشون جواب بدم
احتمالا بااون خانم قطع همکاری کنم
خیلی خیلی خیلی خیلی ایرادات بنی اسراعیلی میگیره
و منم وقت ندارم کل هفته تایم بذارم برا یه کاری که به نسبت کارای دیگه ام درامد کمی داره
یعنی سرعت گیرم شده
دقیقا یک چهارم شده سرعتم توی کارم!
دیگه فکر کنید چقدر سرعت گیره!
میخوام این ماه به خودم جایزه چندتا نیم تنه ورزشی بدم:)))))
دیروز مربی سانس صبح اومده بود باشگاه
بعد اومد پیش من سلام علیک کرد گفت ببخشید شما
فیلم فلان رو دیدی؟
گفتم بله چطور
گفت چشات و هیکلت خیلی شبیه ملکه فلان هست
بدنت خیلی خوب شده من مرتب میبینمت
ازش تشکر کردم
کلا مربی بداخلاقی وبچها ازش خوششون نمیاد
منم همینطور خودمم انرژی خوبی ازش نمیگیرم
بعد تعجب کردم ایقدی انرژی مثبت حرف زد:((
من هیچ وقت باهاش سلام علیکم ندارم اصلا
اخرشبی رفتم سشوار از میم گرفتم
براش معجون درست کردم بردم
هرچیم میگم هزینه تعمیر سشوار چقدر شد
نمیگه:(((
خلاصه همین دیگه زندگی روزمره طوری ادامه داره