واقعا دیروز روز بسیار بسیار گرمی بود

جوری که من اصلا میلی به ناهار نداشتم!

میم هم 4 قاشق بیشتر نتونست غذا بخوره 

هردو گرما زده و حال بد بودیم 

من سعی کردم بخوابم که خوابم برد الحمدالله 

و نزدیکهای تایم رفتنم به باشگاه بیدار شدم 

یعنی 1 بیشتر وقت خواب ندارم من ظهرها چون سرکارم دیگه

و قبلشم کارای شرکت رو انجام داده بودم

رفتم باشگاه اصلا حس خنکی نداشتم

همش گرمم بود روز لگ دی هم بود 

رسما نابود بودم 

لباسام خیس عرق بود

تمرینام تموم شدن

رفتم یه حرکتی رو تست کنم 

یعنی اولین ست رو زدم چشام سیاهی رفت  وحشتناک

تا ده مین دنیا دور سرم می چرخید

خوبه من تو ساک باشگاهم همیشه شکلات تلخ میذارم!

شکلات خوردم یکم بهترشدم

از اونجای اغا ما لجبازیم:)

دو ست 12تایی دیگه از اون حرکت سنگین زدم اونم با دمبل 15کیلو:(

هر ستی رو میزدم دنیا بعدش دور سرم می چرخید وچشام سیاهی میرفت

حالا از این به بعد اینو میذارم تو تمریناتم معلوم خوب فشار میاره 

یعنی دیروز تا مرز مرگ تمرین کرده بودم و این نشونه خوبی بود 

ساعت 7 تموم شد تمرینم برگشتم خونه لنگ لنگان راه میرفتم:)

میخواستم دوش بگیرم 

که داداش زنگ زد گفت من ماموریت بودم دارم برمیگردم خونه

نمیای همرام بریم؟

گفتم نه تا 5شنبه 

بعد دیگه گفت اگر خرید داری بریم انجام بدیم

پاشدم حاضر شدم رفتیم میدون تره باری تره باری خریدم

و بعدش رفتیم فروشگاه فامیلی

اونجام من همه ی خریدهای ماهم رو انجام دادم تقریبا

هرچند عجله ای بود همش چون تو فکر داداش بودم که میخواد شب تو راه باشه

دیگه اومدیم خونه چون ازفروشگاه فیله هم گرفته بودم 

سریع با فیله مرغ استیک مرغ درست کردم با سس قارچ

من بهش ادویه ای که میزنم نرمش و ابدارش میکنه پودرانبه و پودرگوجه وپاپریکا و پول بیبر و فلفل قرمز و سیاه و اویشن و پودرسیرو پودرپیاز!

همه ای اینارو میکس کردم تو ظرف ادویه مخصوص چیزایی که میخوام سوخاری کنم از همین پودر استفاده میکنم

شماهم استفاده کنید لذت ببرید

اینطوری ظرف یه رب یه شام خوشمزه دارید

داداش میگه واقعا شامت اماده شد؟

یعنی پخته؟ یعنی کی شد تو غذا درست کردی یه ربع نکنه مرغ خام میخوای به من بدی:))))))

نون باگت و اینام خریده بودم

دیگه شام خوردیم خودم رسما که هلاک بودم از سردرد و سرگیجه ناشی ازگرما زدگی گشنه هم بودم

بخاطر فشار تمرین

داداش شامش رو خورد خیلی دوست داشت هی میگفت چقدر خوشمزه بود

اومدی خونه برا سامی هم درست کن

فداش بچسبم حتی یه غذای ساده رو هم بدون سامی دوست نداره تست کنه 

الهی همیشه همینطوری برادر و پشت هم باشین:*

بعدش با میم قرار داشتم که بریم دور دور

بااینکه کیسه های خرید گوشه خونه بود و ....

فقط مرغ ها رو وزن کردم وبسته بندی کردم من باید بسته هام وزن بشن که درصد پروتیینم رو حساب کنم روزها!

سینک رو سفید کننده ریختم که ضدعفونی شه بخاطر باکتری مرغها

و میم هم ساعت ده ونیم اومد دنبالم 

رفتیم بیرون 

یکم تو محله مارودیدن باهم:))

هردو استرس گرفتیم

منم در این موارد که استرس میگیرم میزنم به شوخی و خنده

میم هم متوجه شد میگه من استرس میگیرم ساکت میشم تو استرس میگیری میخندی:))))

یکم حرف زدیم تا ساعت 1 دور زدیم و بیرون بودیم 

اخرش برگشتیم بستنی فروشی همیشگی که اب هویج بستنی بخوریم

میم رفت بعدش اومد با یه اب هویج بستنی

میگم پس خودت چی؟

میگه من خوردم اونجا

میگم بدون من؟

میگه اره 

اصن سابقه نداشت از این حرکتا بزنه که 

منم اب هویج بستنیم رو خوردم بسکه گرما زده بودم

بعدش که خوردم میگم چقدر خوب بود چسبید:(

میگه من نخوردم که اب هویج تموم کرده بود هویج هم نداشت چون میخواست مغازه رو ببنده:)))))))

گفتم زهرم کردی اخه این چه حرکتیه مرد 

باهم میخوردیم دیگه 

بدم میاد از این خودگذشتگی های این مدلی:(((((

اخه شامم نخورد که گفت اب هویج بستنی بخورم که کالری مصرفیم بالا نره

جدا نمیخوام اونطوری که با خانوادش تو فاز ناجی با منم باشه

درسته یه جاهایی از بابت اینکه منو انتخاب میکنه بجای خودش لذت بخشه 

ومنم ادمیم که میفهمم و قدرمیدونم و ازیه چیزایی میگذرم

اما دوست ندارم همیشه وهمه جا اینطوری باشه 

دیگه هیچی تا رسیدیم خونه یک و خوردی بوددیگه من رسیدم مسواک زدم

میم هم ماشین برد پارکنینگ و تماس شبخیرش رو گرفت و من دیگه از گرما خوابم نبرد

تا ساعت 2ونیم

خونه خنکه من بدنم گرمه 

اونقدر گرم که خوابم نمیبره

میم گاهی فکر میکنه از گرمای بدنم که من تب دارم

اونقدر که من دمای بدنم بالاست همیشه

هنوز نتونستم خریدها رو جابه جا کنم!

هنوز خونه شلخته است!

هنوزخونه کثیفه

و....