من توی تجربه کاریم توی این همه سال
هزاران آدم دیدم!
چندین شرکت عوض کردم!
یا بخاطرموقعیت بهتر یا به دلیل تنش و اذیت و آزار قطع همکاری کردم!
فقط یک جا بود که هردو طرف توافق داشتیم ادامه همکاری به ضرر دو طرف هست
وگرنه همه ی شرکتهایی که کار میکردم توی این سالها موقع رفتن من اصرار به موندن داشتن
و...
استادم رو از سال 89 من دارم باهاش همکاری میکنم! دیگه فکرکنید چه سابقه طولانی دارم
من توی همکاری بایه ادم مناسب هردو احترام همدیگه رو داریم
هردو هم از این همکاری داریم سود می بریم.
استادم همیشه منو استاد صدا میزنه!! هم توی ایمیل هم پیام هم توی مکالمه
جوری که خجالت میکشم از لفظو به کار میبره چون خودش استاد من بوده
میخوام بگم سابقه همکاری طولانی هم دارم که هنوز ادامه داشته باشه نزدیک به 14سال!
توی این سالها هرگز عقده ای تر از خانمها در کار ندیدم!
هیچ وقت نمیتونم با یه مدیر خانم کار کنم
چون تهش به این میرسم که فلانی تموم عقده های شخصی و اجتماعیش رو وارد کار میکنه
دست خودشم نیست
نمیگم این برای همه ی خانمها صدق میکنه!
میگم تو مدیران خانم این مساله بسیار بیشتره!
اونقدری وارد جزییات میشن که از کلیات میمونن! میخوان بگن ما بهتر کار میکنیم
ما پرفکت تر هستیم و...!
یه شرکتی بود که میخواستم موقت باهاشون همکاری کنم به صورت نیمه وقت تو زمانهایی خالیم
مسئولش یه خانم بود
و خلاصه چندباری مصاحبه و ... داشتیم
ایشون هی تماس می گرفت و اصرار که شمابیا با ما روزی یکی دوساعت همکاری کن و..
قرار شد 5شنبه رو تستی من باهاشون کار کنم
5 شنبه یکی دوساعتی من کار کردم باهاشون
و روز شنبه منتظر نتیجه شدم
بعد ایشون سریع از من مدارک حرفه ای وشناسایی خواستن!
که کارای استخدام رو انجام بدن
من مدارک رو ارسال کردم به جز دو مدرک که دستم نبود
و باید میگفتم از اون شرکتی که دارم باهاشون کار میکنم و تمام وقتم
اسکنش رو بفرستن برام!
هیچی گذشت تا دیروز که اسکن ها رو فرستادن
و من براشون اسکن رو ارسال کردم بعد قبلش به من پیام داد که
شما برای همه کارهاتون اینطوری هستی؟
خلاصه اونقدر من بهم برخورد از این لحنش
که البته یه رگه هایی از مشکل شخصیتی رو درش دیده بودم تو مکالمات اون چند روز
و یکم بخاطر همین دودل بودم که با شناختی که از خودم دارم
نمیتونم با یه خانم بااین شخصیت کار کنم! اما خواستم زود قضاوت نکرده باشم! و یه فرصتی به دو طرف بدم!
یه جورایی روی اون دوساعت کاری که باهاشون همکاری کرده بودم هم نمیتونست ایراد فنی بذاره!
یه ایرادات مسخره ای گذاشته بود در حدی که خر خنده اش میگرفت! حتی اسم یه سری اصطلاحات فنی رو
نمیدونست!
من هم مودبانه و حرفه ای از کار خودم دفاع کردم ایراداتی رو فکر میکردم سلیقه مدیریت هست
و باید انجام بدم رو اعمال کردم باقی ایرادات غیرفنی که به اصل کار لطمه میزد رو با دلیل رد کردم!
دیگه تیر خلاص رو اون تیکه کلامش زد!
یه ویس بهش دادم 5 دقیقه که احترام و ادب در کار و در هر ارتباط انسانی لازم که نه واجبه!
و برای من احترام و ادب توی کار جز ارزشهام هست و اگر ببینم کسی از همکاران به هر دلیلی
حتی مدیرم بالا دستیم چیزی جز این در رفتارش باشه هرگز تحمل نمیکنم!
اگر فردی کاری انجام میده باید اون کار نقد بشه نه شخصیت فرد!
و بعد هم دلیلی نمی دیدم توضیح بدم مدارک دست من نیست! و برای همین طول کشید اسکنش به دستم برسه!
ولی شما گویا کلا دیدگاه این مدلی دارید و همکاری ما باهم سخت خواهد شد
ترجیحم اینه من نیاز مالی به این کار ندارم تنش وارد زندگیم نکنم برای یه کاره پاره وقت!
همکاری با شخصیتی مثل شما برای من یا هر فرد دیگه ای قطعا تنش زا هست!
خلاصه اینکه یاد گرفتم که با هرکسی کار نکنم! نمیدونم شاید بقیه بتونن دوام بیارن بااین جور ادمها
من نه !
شخصیتم این مدلی که برام ادب و احترام و قدردانی در کار خیلی مهمه و دلیل اینکه
با شرکت جدیدم دارم حال میکنم هم همینه!
نازی دور کار شده بخاطر ماه های اخر بارداریش تا دیگه بره و از مرخصی زایمانش هم استفاده کنه بعدش
میگه چقد دور کاری خوبه موجا خوبه که تو سالهاست اینطوری کار میکنی:)
البته فیرلنسری و دورکاری توی ایران مشکلات خاص خودشو رو داره
دیروز از باشگاه که رسیدم سریع اومدم وسایلم گذاشتم و لباس عوض کردم
رفتم دفتر پیشخوان چون باید یه سری برگه رو پست میکردم برای محل کارم
و بعدش هوش جوجه کردم گفتم برم جوجه بخرم از سرمیدون نزدیک خونه
بسته بود شانس من! هزینه اش رو قرص اهن و گلوزآمین خریدم:))))))))
البته خیلی بیشتر از یه پرس جوجه شد:))))
اونقدر من شکمو ام شکمم غر میزد و کودک درونم من جوجه میخوام حالیم نیست
کل مسیر رو داشت رو مخم میرفت:)
از شرکت میم هم رد شدم شلوغ بود منو ندید:)
رفتم زغال خریدم و اومدم خونه
بند وبساط جوجه رو به پا کردم این سری من فقط نمک و ابلیموو پیاز و پودر پیاز و پودر انبه زدم
خیلی خیلی دوستش داشتمو اب دار و ترد بود سینه ها
من بخاطر رژیمم باید سینه مرغ زیاد بخورم برا همین فقط سینه مرغ داشتم تو فریزر
معمولا سینه مرغ مناسب جوجه نیست ولی بااین ترکیب خیلی خوب شد راضی بودم
اخرشم به کودک درونم گفتم دیدی بنده حرفت رو گوش کردم تو این گرما جوجه درست کردم واست:)))
البته منت نذاشتم سربچه
فقط یاداوری کردم خودش و خواسته هاش مهمن:)
با میم هم یه بد خلقی ریزی کردم پی ام اس هستم
بدخوابم هستم بخاطر سگه
دیشب دیگه تشک اوردم تو سالن خوابیدم بسکه سگه ناله میکرد
صبح بیدار شدم میم سلام و صبح بخیر رو با صلوات فرستاده با فامیلیم هم خطابم کرده خانم فلانی
بسکه تو پی ام اس من بداخلاق میشم بچه از من میترسه:))))))
تانزدیک خوابم داشتم کار میکردم
این روزها خیلی کارم زیاده