فکر میکنم دیروز و پریروز من مقداری اضطراب داشتم
حجم کار یا هرچیزی نمیدونم دلیلش رو
چون اتفاق خاصی هم نیفتاده!
دیشبم دیر خوابم برد!
ولی صبح 8وبیست بیدار شدم و دوش اساسی گرفتم
و قهوه خوردم
یکم سرحالتر شدم
دیشب دوستم تماس گرفت
تعجب کردم نسرین هیچ وقت این موقع تماس نمیگرفت!
جواب دادم گفت الان فست فودی نشستم
میم رو دیدم با دوستش اومد اینجا
گفتم اره برای من اومده شام بگیره!
دقیقا هم میم با امیر بود وقتی واسم شام اورد
بعد دوستم کلی مسخره بازی درآورد که دقیقا میم شبیه عکسشه و شبیه تعریفاته
گفتم توی چند مین چطور تشخیص دادی شخصیتش رو؟
میگه چون خیلی مودب و خوب بود کلا رفتارش با صندوق دار و هم اینکه کلا مشخص ادم محترمی
گفتم خوب ادمها معمولا بهترین ورژن خودشون در این موارد نشون میدن!
ولی بله میم کلا شخصیتش اوکی هست
رابطه من و میم الان دیگه 7ماهه شده
الان یکم نسبت بهش حس مالکیت دارم!
بعد از اون قضیه دوهفته پیش
گاهی شک میکنم!
ومیدونم طبیعی این قضیه تااین تراما بگذره!
و در یک ماه آخر کلی اتفاقات رو از سرگذروندیم!
چالش های بعد شش ماهگی!
فکر میکنم صمیمتمون در حد خیلی خوبیه
و از خیلی از رابطه ها جلو هستیم
حتی کارهای نامناسب و بدمون رو هم میتونیم بهم اطلاع بدیم!
پذیرشمون نسبت به این موضوع خوب هست
یعنی گارد آنچنانی نمیگیریم
این روزها که بررسی میکنم
می بینم دوست ندارم میم رو تغییر بدم!
یعنی تلاشم این بوده دنبال کنترل کردن و تغییرش نباشم!
بپذیرم نقصهاش رو
یعنی بشینم دوتاچهارتا کنم ببینم میتونم اون بخشهایی از وجودش رو که دوست ندارم
میتونم بپذیرمش؟
چقدر خودش به اون بخش از وجودش اطلاع داره؟
اگر نداره که منطقی صحبت کنیم
اگر اطلاع داره خودش چقدر باهاش اوکی هست؟
میم تا حالا هیچ کنترل وفشار و سعی برای تغییر من نکرده!
در مورد زبان و ورزش و کارم خیلی نقش حمایتی داره
یعنی در موردهمه ی ریسک هام و تصمیماتی که بهش میگم همیشه نقش حمایتی داشته
تنها چیزی که واکنش زیادی ازش دیدم
تراپیستم بوده!
مشکل با خود تراپی رفتن نداره
اما به طور کلی بخوام بگم رابطمون ازیه رابطه دوستی خیلی بیشتر و عمیق تره!