چندروز باز یادم میره قرص آهنم رو بخورم!
و امروز حالم بد شد
دیروز تادیر وقت کار میکردم
بااینکه اخر هفته تعطیلیم ولی من به همکارم گفته بودم که
یه سری از کارا رو 5شنبه میفرستم اونم اوکی داده بود
چون دسترسی به سایت داشت توی خونه
ساعت حدودا 7 بود کارم تموم شد براش ارسالش کردم
و رفتم بیرون که خرید خونه رو انجام بدم
رفتم تا فروشگاه سرمیدون
و ارد و پودرشکلاتم تموم کرده بودم از لوازم قنادی گرفتم
میم زنگ زد که کی کارت تموم میشه؟
من کارم تموم شده بود ولی اون یه کاری پیش اومده بود داشت میرفت خونه
که کاری برا مامانش انجام بده
گفتم مشکلی نیست تو برو من خریدام رو خودم میارم
تو فکر من بود که خریدام رو بیاره خونه
دیگه خودم اومدم خیلیم دستم درد گرفت
چون چندروزه باشگاه نرفتم
مربیم هم زنگ زد کلی دعوام کرد
گفت شهریه ات رو هم از شنبه حساب میکنم
چون که نیومدی این هفته فقط دوروز اومدی دیگه 10 روز شهریه ات رو عقب می اندازم که ضرر نکنی!
دمش گرم
هیچی دیگه اومدم خونه رنگ مو هم خریده بودم ریشه موهام رنگ کنم
شام درست کردم خمیر پیتزا درست کرده بودم عصری
برگشتم دیگه خمیرش عمل اومده بود
این سری خیلی خمیر رو نازک کردم که ببینم چطوری میشه خوشمزه ترین پیتزای عمرم شد
دیگه اصلا سمت پیتزای نمیرم که نونش حجیم هست!
موهام رنگ گذاشتم و دوش گرفتم کیک درست کردم دوباره
نشستم فیلم دیدم
میم هم مادرش برد بیرون یکم حال و هواش عوض بشه
و برگشت و دوستاش اومدن خونه
اینام میان میشنن تا نزدیکهای صبح
قرار داشتیم که من برم اونجا فیلم رو باهم ببنیم ولی دوستاش که اومدن
دیگه من خودم نشستم پای فیلم
و تا نزدیک های نیمه شب
دیگه خوابم نبرد
میم هم که بیدار بود
پیام میداد دوست داشت دوستاش برن
دیگه نزدیکها ساعت 3 بود اونا رفتن
من گفتم میخوابم
ولی خوابم نبرد
ساعت 4 پیام دادم من دیگه خوابم نبرد اونم بیدار بود
رفتم اونجا تا رسیدم خوابم برد
تا ساعت 9 میخواستم 9 بیام میم گفت یکم دیگه بخواب که بد خواب نشی
خودم بیدارت میکنم
یهو بیدارشدیم ساعت 12 بود!
دیگه موندم تا یک که کوچه خلوت بشه اومدم خونه
میم گفت ناهار من میگیرم میارم
من یکم بدحال بودم بخاطر آهن
احساس سرگیجه داشتم و سردرد کل شب هم تو خواب کابوس میدیدم
که مثلا با بچها باشگاه دعوام شده!
من اصلا اهل دعوا بیرون خونه واینا نیستم
این برام کابوس بود واقعا
خونه که رسیدم یه قهوه خوردم وسعی کردم یکم صبونه بخورم
ولی حالم بد شد خوابیدم
یکساعت بیدارشدم
باز کابوس اون مدلی دیدم
حالت تهوع و سردردم بیشتر شده بود
میم زنگ زد گفتم ناهار نمیخوام نیار
من اصلا خوب نیستم
بذار بعدا
داداش هم زنگ زد میخواستیم بریم دفتر املاک برا تمدید قرارداد خونه ام
ساعت 5ونیم اومد دنبالم رفتیم با بچها و خانمش یه جا خنک
تا ساعت 8 من همچنان بی حال بودم
8 برگشتیم شهر رفتیم دفتر املاک که قرار داشتیم
قرار خونه رو تمدید کردیم! 1 تومن گذاشت روی اجاره
خودمم تعجب کردم انتظار داشتم دوبرابر کنه اجاره رو!
ولی یه تومن بیشتر نذاشت رو اجاره
منم اوکی دادم تمدید کردیم
و کاراش انجام داد قرار شد بعدا برا ثبتش من برم صنفشون
چون میخوام که روش وام بگیرم
قرار داد موند پیش خودش تا کاراش رو انجام بده ما عجله داشتیم
هرسال همینه بعدا خودش میاره خونه
املاکی برادر صاحبخونه است!
میم هم خیلی خوشحال شد که خونه رو تمدید کردم!
یکم این وسط کارا استادم انجام دادم از ظهر کج دار ومریض الان تمومش کردم ایمیلش کردم
میم شام سفارش داده قرار نیم ساعت دیگه شامم پیک بیاره
میگه نخوابی ها
من واقعا گیجم
پاشم خونه رو یکم مرتب کنم
که خیلی شلخته است اشغالها رو بذارم بیرون
فردا جارو گردگیری کنم دیگه
اول هفته است فردا و کارا شرکت زیاد باید پرانرژی باشم