این هفته کلا یکم انرژیم پایین
ولی همچنان متعهدم به کارهام و فعالیت هام!
ساعت خوابمم بهم ریخته بخاطر تعطیلات
امروز باشگاه ما باز بود ولی نتونستم برم
و عصری میرم باشگاه نزدیک خونه اگر بشه
مامان باید عمل سنگ شکن انجام بده
و داداش با دکترش که دوستش هست صحبت کرد و قرار شد از روش لیزری استفاده کنن
که هیچ برش و عملی نداره
ولی بیهوشی عمومی داره
و...
خدا خیر بده داداش رو خیلی زحمت کشید روز شنبه
همه کارای مامان رو خودش انجام داد
ناهار هم دعوتمون کرد رستوران محبوبم
مامان رنگش پریده
و من یکم نگرانشم
و دارم کاراش رو انجام میدم که حتما تا پایان هفته عمل بشه
ببینم خدا چی میخواد توکل به خدا
اضطراب بیماری مامان با من هست
و تا تموم نشه همچنان باقی میمونه
خوبه که میم هست و بخشی از این اضطراب رو کم میکنه
همراه و پایه ی خوبیه الحمدالله
منم باتپل صحبت کردم که ممکنه تااخر هفته نصف روزها نباشم و درگیر مامان و پرونده اش باشم
حالا یه چندتا دکتر دیگه داره مثل مشاوره پزشکی و بیهوشی
و آزمایشات قبل عمل
و...
اینارو باید از فردا دوباره پیگیری کنم بگم مامان بیاد پیشم بمونه
تا میاد میخواد بره
نمیدونم چرا مامانها اینطورین
خونه بچهاشون نمیمونن
ببینم حریف این خانم لجباز و یک دنده میشم یا نه دعا کنید همه چی خوب پیش بره ان شالله
دیروز در حین پرخوری و چیت کردن های بسیار نشستم یه مدل جدید ران کردم
و کیفش رو بردم برای استادم فرستادم
کاملا تیکه تیکه و بی حوصله نشستم رو کار کردم از یوتیوب هم کمک گرفتم
میم در یک مرحله تغییر تو زندگیش قرار داره
تغییراتی که از نظر من مشهوده ولی به روش نمیارم!
بعد از سفر رفت و آمدش رو رفته رفته با دوستاش کم کرده
بیشتر اون تایمی که برای دوستاش میذاشت رو درگیر مامانش شده
به مامانش میرسه
دیشبم در یک حرکتی که برای من یکم عجیب بود
مامانش رو با زور برده بود بیرون شام
مامانش بعد باباش افسرده شده
درگیر کنسر بوده قبلا و هنوز داره دارو مصرف میکنه تو این سالها
یه مدت به نظرم میم اون قدر درگیر زندگی و مسائل تقسیم اموال و ارث و
کارای باباش و کارای شرکت و اداره شده بود تو یکسال
که جز زندگی کردن با مادرش و انجام خریدهای خونه
و برطرف کردن نیازهای مالی مادرش دیگه کاری هم نمی تونست انجام بده
یعنی وقت نمیشد
ولی بعد از سفرش و صحبتهایی که داشتیم میم خودش متوجه یه چیزایی شد که باید درست کنه
و بدونی که من دخالتی داشته باشم یا حتی نظر خاصی بدم
چون این مسائل خانوادگیشون واقعا به من مربوط نیست
ولی خودش داره درست میکنه همه چی رو
بدون هیچ حرف وحدیث خاصی میم واقعا داره برای مامانش خوب تایم میذاره
و فکر میکنم فاصله ای که با مرگ پدرش افتاده بود داره خوب پر میکنه
از همه مهمتر ارتباطش با دکتر خیلی خیلی محدود کم شده:))))
من از دکتر به شدت بدم میاد ولی کنترل گری نمیکنم در این مورد
بالاخره این ادم 40سال این مدلی زندگی کرده
یه سبک زندگی داشته من باید بپذیرم و کلا هم قصد تغییر دادنش رو ندارم
یعنی میم رو هر انچه که بودو هست رو پذیرفتم
و حوصله مادری کردن برای یه مرد رو ندارم
کسی که خودش فهمیده باشه و عاقل باشه
با یه اشاره هم میفهمه با یه ف میره فرحزاد
ولی اینکه کنار هم داریم یه تغییراتی میکنیم رو دوست دارم
منم کلی تغییرات مثبت داشتم که فکر میکنم از مصاحبت میم نصیبم شده
دیشب میگه قرار بود که تو بیایی موجا... فقط خسرو شکیبایی میتونه حق مطلب رو ادا کنه:)
امروز دوسه تا کار دارم از شرکت و استاد باید تموم کنم
زیادی هم خوابیدم
و باید خونه رو هم مرتب کنم
برای مهمون های احتمالی این چندروز که مامان اینا هستن
روزی که مامان عمل داره هم حتما خان داداش اینا میان همراش
دیشب هوس مرغ کنتاکی کرده بودم
بعد زنگ زدم به فست فود همیشگی
قیمتاش نزدیک 40 درصد گرونتر شده بود خوب طبیعی دیگه مرغ اینا گرون شده
با یه حساب سرانگشتی دیدم نه سفارش نمیدم!
فیله 4 تیکه 250:)
رفتم سوپرمرغی محله یک کیلو فیله گرفتم شد 115
یه اب گاز دار خریدم شد 20
یه کیلو سیب زمینی خریدم شد 11
ماست خریدم یک کیلو شد 17
اومدم خونه فیله ها رو بسته بندی کردم شد 4 وعده!
یه وعده فیله + دوتا سیب زمینی+ یه لیوان اب گاز دار
اونم در منزل با یه اسپری روغن در سرخ کن رژیمی حدودا 50 تومن شد!
تازه سس و اینا هم خودم درست کردم کنارش
تازه اب گاز دار هم به اندازه ده وعده دیگه مونده ازش:))))))