من تصمیم گرفتم بجای شرکت در دوتا مراسم عمو و دوروز معطلی هدر رفتن وقت
دریک مراسم اونم مراسم فردا شرکت کنم!
امشب مراسم رسمی و... است مسجد ورستوران
فردا سرمزار برای خانواده
برای همین باداداش نرفتم
سیل سبزی های خریداری شده و باقالی ها چشمک میزد
دوتا کار نیمه تمام هم!
بعد از انجام کارای شرکت
تپل جلسه براش پیش اومد و نشد جلسه بذاریم ساعت ده
و من درگیر کارای شرکت شدم و 12 ونیم هم نشستم پای سبزی پاک کردن
فهمیدم حالم بهتر شده
از سبزی پاک کردن متنفر بودمو با بی حوصلگی تمام این کارو انجام میدادم
ولی امروز با وجود 4 یا 5 کیلو سبزی
با حوصله تمام نشستم سبزی ها رو پاک کردم
و میم هم هی زنگ میزد و غر میزد چرا واقعا چرا واقعا ایقدی خودتو اذیت میکنی
سبزی هرسری میخواستی من میاوردم از مادر میگرفتم
واقعا برای یه نفر چرا ایقدی خودتو اذیت میکنی؟
ناهار هم حسش نبود درست کنم
میخواستم پیتزا درست کنم اگر وقت میشد البته
میم هم اصرار که من ناهار برات بگیرم
قبول نکردم!
گفت از ناهار خودم واست بیارم
قبول نکردم
گفتم فقط میخوام بخوابم
سبزی هارو خیس کردم
و جندبار دیگه هم تماس گرفت تا رسید خونه
ولی باز هم گفتم ناهار نمی خوام خوب
معذبم گاهی واقعا بخوام کاری بهش بدم
هیچی درنهایت با ناراحتی خوابید
منم دیگه خوابم نبرد
داداش اینا تماس گرفتن که دارن میرن آیا نظرم عوض نشده؟
گفتم نه
ساقی زنگ زد در حینی که صحبت میکردیم
من سبزی ها رو که شسته بودم و خشک کرده بودم
رو تو خرد کن خرد کردم
و یکساعت مکالمه داشتیم منم کارم تموم شد سبزی هارو هم گذاشتم بپزه
و سریع یه مینی پیتزا درست کردم
و نشستم پای پاک کردن باقالی ها سه کیلو هم باقالی پاک کردم و بعد دیگه هلاک بودم
فقط اومدم غذا بخورم وبگیرم بخوابم دیدم ساعت 7 ووقت خواب نیست یکم استراحت کردم
با اجی حرف زدم داشتن میرفتن مسجد و خونه خان داداش بودن
خونه رو جارو و تی کشیدم و فریزررو مرتب کردم ویه سری دور ریز از فریزر دور ریختم یه عالمه اشغال از سبزی هاو...
بود گذاشتم دم در خونه
و یه دوش گرفتم و عود روشن کردم
میم زنگ زد که ناراحت بود هنوز
یکم صحبت کردیم و انگار داشت از حرفهام بیشتر ناراحت میشد
گفتم من میرم باقی کارها رو انجام بدم بهت زنگ میزنم
دیگه گاز و سینگ رو ضد عفونی کردم واشپزخونه رو هم سروسامون دادم سبزی هم دیگه پخته شده بود
شمع روشن کردم و یکم ریلکس کردم
به میم زنگ زدم که هوس غذای فست فودی کردم
الان میتونی شام دعوتم کنی :)))))))بچه هم با ذوق پذیرفتن
و گفتم صبر کن من موهام خشک بشه و یکم ریکاوری بشم بذار برای ساعت حدود ده اینا
هدف سه ماهه اول سالم اینه که عضلات جلو رانم بزرگ بشه
این عضله یکی از بزرگترین عضله بدن هست
و به سختی رشد میکنه برا من الان سفت شده ولی هنوز هم مشخص نیست
این یکی از اهدافمه که خواسته و آرزوم هم هست و دارم براش تلاش میکنم
عضلات جلو بازو و سرشانه ام رشد خوبی داشته من از بدن های رشته فیزیک و... بدنسازی خوشم نمیاد
من بدنساز نچرالم و بیکینی هستم. یعنی نباید از مکمل ها و عضله سازها وامپولها استفاده کنم
و استرویید ها
خودمم تمایلی به مصرف اینها ندارم چون واقعا ضررشون بیشتر از سودشون هست
و تنها چیزی که استفاده میکنم مکمل های تعذیه ای و وی ایزوله هست اونم بسیار محدود استفاده میکنم
بیبینم بااین روش تا پایان تابستون بدنم چطور میشه ان شالله مشکلی پیش نیاد من بتونم مداوم ورزشم رو ادامه بدم
که شهریور به اون بدنی که دوست دارم برسم.