هوا یه جوری نه زمستون نه تابستون نه بهار:))))
گرم و شرجی و ابری!
خداروشکر دیروز بهتر از روز شنبه بودم حتی!:)))
به میم گفتم برای اون کلاس و تمرینات شبم بهم یادآوری کنه روزانه یادم نره
بعد میره زیر پست های طنز این مهارتی که من میخوام یاد بگیرم منو تگ میکنه:))))
نمک بوده این هفته بچم
به یه تعادلی رسیدیم تو خواب وبیداری
شب اون دیگه زود میاد خونه ساعتی که من میخوابم اونم میخوابه
روزها هم که من خواب بعد از ظهرم رو گذاشته موقعی که اون از سرکار میاد و ناهار میخوره
بعد دیشب مهمون داشتن و شب هم میخواست بمونه مهمونشون
کلافه بود میم
که نمیتونه ساعت همیشگی بخوابه
زانو دردم دیروز وحشتناک بود چون لگ دی بود
و منم به خودم زیاد فشار آوردم
آخرش مجبور شدم بازانو بند محکم ببندمش که بتونم بخوابم
داداشی هم خداروشکر اومدش دیشب و خیالم راحت شد
دیشب ماهی و میگو خریده بودم
ماهی فروش تماس گرفت که امادشون کرده و تمیزشون کرده
برم بیارمش دیگه ساعت 10 شب بود گفتم بذاره تا آژانس بفرستم
میم همون تایم زنگ زد گفتم که میخوام زنگ بزنم آژانس بهت زنگ میزنم
گفت خوب کارتو بگو من انجام میدم
گفتم هیچی گفتن ماهی ها و میگو ها امادست و بسته بندی هم شده
گفت خودم میرم میارم نمیخواد اژانس بفرستی
بعد رفت آورد رفتم ازش گرفتم
بهم میگه سشوارت رو هم قرار بود بدی ببرم درستش کنم ندادیش شش ماه شد:)))))
خوشم میاد ازاین مسئولیت پذیریش ولی کلا از خودم سر این موضوع بدم میاد
که هیچ هزینه مالی و .... مسئولیتی از خودم رو نمیتونم بندازم گردنش
کل مدل زیادی مستقل زندگی کردن و تنهایی دوام آوردن باعث میشه نتونی رو کسی حساب باز کنی
بعد یه عادت بد دیگه ای دارم تا یکی یه لطفی کرد باید فورا جبران کنم
حالا امروز میخوام استامبولی میگو درست کنم به میم گفتم ناهار امروز من واست میارم
قرار این سری داداش اومد مامانش یه چندوقتی بره پیش داداشش بمونه
احتمالا ماه آینده!
دیروز یه مصاحبه داشتم شرایط خیلی خوبیه و اونا همون تایم اوکی دادن
به من گفتن پیشنهاد حقوق بدم و...
ازشون چند روز فرصت خواستم که پلن کاری و میزان حقوق دریافتیم رو بهشون بگم
ببینم چی میشه هنوز وقت نشده بشینم ببینم باید چه کنم
صبحی هم میم اومده بود دم در که منوببینه شانسمون سه تااز همسایه ها و ازجمله صاحبخونه
همون تایم اومدن بیرون:)))))))))
بعد مربیم میگه چرااین اقای همسایه اینطوری نگات میکرد بدم نگات میکرد
همسایه روبه روییمون یه آدم عوضی مذهبی که تویکی از ارگان ها نظامی کار میکنه
کثافت تر از خودش فقط خودشه
اجی هم از این یارو بدش میاد
دقیقا یه جوری نگات میکنه احساس میکنی سوسک حمام زل زده بهت
همینقدر چندش
منم بلند گفتم متنفرم از این یارو عوضی ....
شنید هم
بدرک:)))))
بعد میم زنگ زده میگه من متوجه شدم یکی از دلایلی که اینها ایقدی تو نخ تو هستن
اینه نه باهاشون میجوشی نه تحویلشون میگیری
سرت به کار خودته
یه خانم مستقلی
اینا درباورشون نمیگنجه که یه خانم میتونه هم مستقل زندگی کنه هم سالم باشه بدون کمک یه مرد
اینا همش دنبال ایراد گرفتن از تو هستن و اینکه یه نکته سیاه پیدا کنن توی زندگیت
گفتم مهم نیست برام به کفش چپم میگیرمشون
دیشبم من رفتم ماهی ها رو میم بگیرم
خانم همین اقا اومده دنبال من ببینه من رفتم سرکوچه از کی چی گرفتم!
من خندم میگیره در این مواقع که یه نفر باید چقدر بیکار باشه که براش مهم باشه مثلا همسایه روبه روی با کی درارتباطه!
با کی رفت وامد داره! واقعا تااین حد خلوتین وبیکار؟