یخچال رو سال جدید حتی تمیز نکردم
یعنی وقت نشد تو خونه تکونی ها
من عادت دارم هفتگی تمیز میکردم ماهی یا دوماهی یکبار هم کلا اف میکردم و تمیز کاری اساسی
امروز که کاراستاد رو تحویلش دادم
باز دوتا کار دیگه فرستاد
کارای شرکت رو هم اوکی کردم
و عدس پلو با میگو درست کردم
اولین بارم بود با عدس پلو میگو گذاشتم
چون گوشت چرخ کرده تو خونه نداشتم
ایقدی گوشت و اینا گرون شده که واقعا ادم خجالت میکشه بره خرید
بعد من باید روزانه موز بخورم بخاطر ورزش شده کیلو صدتومن!
واقعا روم نشد موز دستم باشه تو خیابون راه برم ادم شرمش میاد بعد نمیدونم چطور اینا شرمشون نمیاد؟؟؟
از صبح عطش دارم گرممه وحشتناک
یعنی یجوری از بدنم حرارت میزنه بیرون که خودم تعجب میکنم بابت این همه گرمی
سعی کردم بعد ناهار بخوابم
میم هم که من بهش مجوز تماس داده بودم از دیشب
هر یکساعت تماس میگرفت من گرفتم خوابیدم ساعت ۲تا ۳
با تماس میم بیدارشدم
میگه ده روز نبودم همه چیزت رو تغییر دادی دیگه ساعت خواب وبیداریتم با من نیست
الان من تازه میرسم خونه ناهار وخواب تو تازه بیدار میشی و کار
گفتم خوب دیگه میخواستی نری سفر:)))
ایقدی عضلات بازوم خوب شده کیف میکنم کاش کتفم هم مشکل نداشت ومیتونستم تمرینات این برنامه ام رو ادامه بدم:(
پاشدم ساعت ۳ تا ۴ کارای استاد رو اوکی کردم ویکم صحبت کردیم درمورد کارای جدید واسه اخر هفته که باید تحویل بشن
و ساعت ۴ به مامان زنگ زدم
و بعدش به اجی
برای عصرونه پنکیک جودوسردرست کردم
که توان و انرژی کافی داشته باشم و هوس هله هوله هم نکنم
و بعد شروع کردم تمیز کاری اساسی خونه اونطوری که به دلم باشه
خداروشکر تونستم تمیز کاری اساسی کنم و مرتب کنم همه چی رو
آخراش دیگه سرگیجه گرفته بودم از شدت خستگی و فشار پایین.
تا ساعت 8 کارای خونه تموم شد خداروشکر تازه اون موقع میم بیدارشد
بره شرکت
من دیگه کثیفت ترین عضو خونه ام بودم رفتم دوش گرفتم و چایی دم کردم
و یکم که موهام خشک شد
رفتم تو محله خریدام رو انجام دادم
برگشتم میم خونه بود من که رد شدم اون اومد بیرون منتظر موند برم پیشش ولی من به نگاه اکتفا کردم اونم از دور
و اومدم خونه
پیام داد که دوری از من بهت ساخته:(
روسها خیلی ادمهای سرد و بی توجهی هستن:(
ازالان غصه ام شده که فردااخرین کلاس زبان این ترم هست
و نمیدونم ترم بعدی رو برم یا نه
استادم بی نظیر بود واقعا یکی از معدود ادمهای با کیفیتی که تو زندگیم تو بخش اموزش دیدم