عصبی طوری+دلتنگی

اصلا فکرش رو هم نمیکردم دلتنگ میم بشم جوری که کلافه بشم از دلتنگیش

وقتی چراغ های روشن حیاطشون رو دیروز غروب دیدم 

دلم یهو گرفت 

خیلی گرفت

بغض کردم 

دلم برای لمس کردن و اغوشش تنگ شده

حالا ببینمش لگد میپرونم قشنگ:))))))

همون موقع هم تصویری زنگ زد و نشد صحبت کنیم من داشتم سوار آژانس میشدم که برم خونه نازی

ریشش رو زده بود فقط همین روز از تماس چند ثانیه ایمون فهمیدم

بهش پی ام دادم چرا ریشتو زدی اخه

گفت خراب شد مجبور شدم ولی به چشم تغییر نگاهش میکنم

گفت ایقدی بد شدم گفتم نه 

بقول خودت تغییر لازمه تازه خوب هم ندیدمت 

اگر پسند نشدی میگم همونجا بمونی تا ریشهات در بیاد:)

دیروز مقصد سوم رسیدن و درگیر جابه جایی بودن 

واقعا دلم براش تنگ شده جوری که عصبیم میکنه این دلتنگی

دارم ذهنم نقشه میریزه وقتی اومد چطور دهنش رو سرویس کنم :))))) همینقدر ذهن من مهربونه با رلش:(

دیشب دورهمی خوب و لذت بخشی بود 

هم امیرعلی بچه خوبی بود رو اون مود رو مخیش نبود هم من حوصله اش داشتم وباهاش بازی میکردم

موقع اومدنی برگشت گفت منو بغل کن وببوسم بعد برو:)))) اونم کی امیرعلی که بد بوس و بد بغل ترین بچه ای که رو کره زمین وجود داره:)

چقدر نازی ذوق کرد بابت این حرکت امیر

نازی گوگولی شده و شکم آورده و لباسهای نی نی رو خریده بود شسته بود گذاشته بود رو بند واکنش منو ببینه

ایقدی من ذوق کردم برا لباسهاش خیلی خوب بودن 

دوست دارم هرچه سریعتر نیکی به دنیا بیاد.

خیلی حس خوبی دارم من به خانم های باردار و دوست دارم دست بکشم به شکمشون:))))

کلا دیدن خانم های باردار رقیق القلبم میکنه

یه تولد کوچیک دوستانه گرفتیم خلاصه خوش گذشت.

من کت نسکافه ای و شومیز سفید و شلوار کرم پوشیده بودم شالمم نسکافه ای بود

چون میدونستم بچهابرنامه تولد دارن شومیز سفید حریر و گیپورم رو پوشیدم که تو عکسها هم خوب بیفته 

نازی میگه به نظرم تپل نشدی ولی من میگم چرا شدم:)))

گفتم کلوچه هات رفت واسه میم:)))) کلی کفری شد که اره از وقتی میم اومده من فراموش شدم

بعدم اگر سوغاتی ها میم رو با من نصف نکنی

من میدونم و تو 

تا یازده و ربع موندم خیلی خسته بودم دیگه نازی هم اصرار که شب بمون امیر هم بدتر از اون

ولی نموندم گفتم نه باید برم که بخوابم 

دیگه برگشتم خونه امیر باز اومد بیرون حیاط دم ماشین هم بغلم کرد و بوسیدم

بعد اقای احمدی میگن که فکر نمیکردم ایقدی با بچها خوب باشین:))))

یاد حرف میم افتادم که میگفت اره همه فکر میکنن یه هیتلر به تمام معنایی:)

 

باید حسابی برنامه تغذیه ام رو درست کنم همش بخاطر غذاهای چرب و چیل عید و دورهمی ها هست.

مربیمم هم دیشب زنگ زد میخواست کله ام رو بکنه بابت این دوماه کم کاریم:((((

دستم دردش همچنان هست میره و میاد 

میخوام برم دکتر وقت نمیکنم دیگه بذارم این ترم زبان تموم بشه

برم دکترو ام ار ای ببینم ریشه این درد مداوم چیه 

کلی لباس شستم دیروز 

سه بند لباس شد با یه رخت آویز پر

نمیدونم چه مرضی ادم دوروز میره خونه باباش مسافرتم نه 

صد دست لباس میبره 

بعد نصفشم نمیپوشه بعدم باید همش رو بشوره:((((

تازه اتوکردن و تا زدن و مرتب کردن این همه لباس هم بماند که من ازش بدم میاد

خونه بسیار بسیار کثیفه دیگه 

و من وقت نمیکنم تمیزکاری کنم فقط تونستم سینک رو ضدعفونی کنم و گاز رو تمیز کنم.

ببینم امروز وسط کارام وقت میشه؟

کلی کار سرم ریخته و تااخر هفته همچنان شلوغم.

خاله اینا هم غروب رسیدن و تماس گرفتن باز کلی تشکر کردن و....

این جمله هم تقدیم به مینایی

میگه که جنجگوهای واقعی کسانی هستند که با افسردگی مبارزه میکنن

چون کارهاشون انجام میدن وقتی انگیزه اش رو ندارن

خیلی ها درکشون نمیکنن ولی بازم به ادمها لبخند میزنن

به سختی افکار منفیشون رو کنترل میکنن

ولی بازم برای پیدا کردن امید و انگیزه و عشق تلاش میکنن

اینو که خوندم یاد مینا افتادم.*

 

موجا ... ۱ خوشم اومد :)
سارینا-2

سلام موجا خانم

من امروز برای اولین بار وبلاگ شما رو دیدم و خوندم

خوب می نویسی

و طرز فکر خوب و دنیای قشنگی هم داری

دلتنگی به نظرم یکی از شیرین ترین احساسات در دنیاست. البته دلتنگی برای کسی که بتونی به زودی ببینیش. نه کسی که توی این دنیا نیست یا اگر هست اون دلتنگ تو نیست

منظورم یه دلتنگی موقت دو طرفه هست

به نظرم اصلا لازمه گاهی آدمها از هم دور بشن و دلتنگ همدیگه بشن

اینجوری قدر با هم بودنو بیشتر می دونن و حضورشون کنار هم عادی نمیشه

آهان راستی از لباسهایی که ست می کنی و می پوشی نوشتی. من در این زمینه خیلی ضعیفم و حوصله ندارم انگار که روی خرید لباس و ست کردنش وقت بذارم و یه وقتایی مثل الان که تیرماه عقد خواهر زادم هست یکهو گیر می افتم و باید مجبوری بهش فکر کنم

با آرزوی بهترین ها برای شما

ممنونم سارینا جان

خوشحالم که با اولین بازدید کامنت گذاشتی معمولا خواننده های وب من خاموش هستن
و یجورایی حس اینکه یه نفر وسط زندگی خصوصیت هست و مخفیه بهم دست میده:))
ممنونم بابت لطفت 
دلتنگی کسی که میتونی ببینیش یا جایگزینی واسش هست بله
و بدترین دلتنگی دلتنگیه اونیه که دیگه نداریش
و من این روزها حسهام قاطی شدن 
دلتنگیم برای عزیزانم که ندارمشون و دلتنگی برای میم که اولین بار این همه دور شده ازم
کاری نداره فقط برای ست کردن لباس باید ترکیب رنگها رو یاد بگیری
که اونم توی گوگل بزن ترکیب رنگ یا ست کردن رنگ ها
قشنگ واست میاره و میتونی لباسهات رو ست کنی
و بعد از یاد گرفتن رنگها 
ست کردن مدلهای مختلف لباسهای زنونه رو یاد بگیر اینطوری دیگه یه لیدی خوش سلیقه میشی
و ایده میگیری برای خرید
مثلا من خریدهایی انجام میدم که خیلی کاربردی لباسهایی که میدونم مثلا با شلوارهایی که دارم خوب ست میشن
یا رنگهای می خرم که ست کردنش با لباسهای موجودم راحتتره 
اگرم بخوام لباس چندتیکه بخرم به رنگ و مدل و جنسش دقت میکنم مثلا من یه ست دارم که سه تیکه دامن شلواری و جلیقه و شومیز هست
هرکدوم رو جدا جدا با لباسهای دیگه ام ست میکنم و خیلی کاربردی
ان شالله که مراسمتون به خوبی و خوشی برگذار بشه برای خرید لباس مجلسی هر لباسی باید تیپ بدنیت رو بشناسی وبا توجه به اون مدل انتخاب کنی
اونم راحت کافی گوگل کنی
مرسی از انرژی خوبت 

مینا شین

موجا خرابم کردی دختر با اون جمله ها .

چرا همه انقدر تولدت رو دیر میگیرن ؟ 

من خراب شخص خودتم:)))))

چون تولداصلی من شب خیلی بدیه 
14 فروردین که همه درگیر 13 بدر هستن و ... وخسته ان
و تولد شناسنامه ایم که 1 اردیبهشت هست هم اول ماه و خیلی وقت ناجوری میشه همیشه 
در نهایت تولد من همیشه بدموقع میفته 
دوستامم همیشه دیر میگیرن که منو سورپرایز کنن 
ولی امسال هیچ کس نتونست سورپرایزم کنه بخاطر حس ششم میدونستم که قضیه تولد هست:))))

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
موجا نام پیرترین تمساح جهان است...
تا جایی که علم پیش رفته تمساح ها تنها موجودات جهان هستند که پیر نمیشوند و ارگان های داخلی تمساح ها هیچ وقت پیر نمی شود!!و عمر نامحدود دارند مگر بر اثر شکار یا بیماری و.... بمیرند.
اینجا قرار از خودم بنویسم بدون هیچ روتوشی!!
پیوند ها
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان