گرفتگی کمر+ کتف

قبل اینکه پاشم حاضر شم اقای پست چی همیشگی 

تماس گرفت که پشت درم و بسته دارید

این پست چی رو خیلی دوست دارم 

تموم این سه سال تو گرما و سرما همیشه لبخند روی لبهاش هست و پرانرژی

و بعضی اوقات که امکانش هست وبسته کوچیکه و شکستنی نیست

از بالای در می اندازه داخل و بعد تماس میگیره بسته ات رو انداختم توی خونه:)

که این همه راه نیای پایین

دیروزم اومد وبا لبخند میگه خریدات زیاد شده ها خانم مهندس:) به شادی باشه همیشه 

دیگه سریع بسته روباز کردم میخواستم ببینم بقیه لباسهام چطورن

عاشق قرمزه شدم که کنف سفارش داده بودم با تیکه دوزی های خردلی و قرمز

رو سراستینش و جلوی یقه مدل بلوچی دوزی داره که من خیلی دوست داشتم مدلشو و تمیز هم دوخته شده بود 

کت هم که نسکافه ای سفارش داده بودم با نوار دوزی طلایی  که اونم دوست داشتم 

شالهام هم پلیسه بودن که با کیفیت بودن من رنگ نسکافه ای و کرم و زرشکی سفارش داده بودم چون تو شالهام این رنگ ها کم بود 

من عاشق شالهای بلند هستم شالهایی بالاتر ااز 190 هستن رو میخرم معمولا

و اینهام دومتر وخوردی بودن که عالی بود

امروز تولد شناسنامه ایم هست و بهترین پیام از بانک شهر بود که برا همه میفرسته ولی قشنگ بود دل شهر به بودنتان گرم است:)))) 

میم هم صبح زود پیام فرستاده بود و عذرخواهی کرده بود که نشد قبل از سفر تولدم رو باهم جشن بگیریم اصلا فکر نمیکردم بدونه تولدمه

و ....

نمیدونم از کجا میدونه یک اردیبهشت تولد شناسنامه ایم هست شایدم تو گفتگوهامون گفتیم چون میم 29 اردیبهشت هست تولدش.

دیروز که من رفتم کلاس از مسیر دیگه ای رفتم از شرکت میم اینا نمیرم خوب خیلی وقته ولی واقعا دلم تنگ میشه از اونجا رد شم میم نباشه :)

قبل کلاس یکی از همکلاسی هام ازم خواست که یکم باهم صحبت کنیم

بنده خدا دوست پسرش سوئد هست و... الان کات کرده بودن بخاطر یه مسائلی و یکم صحبت کردیم بنده خدا دست به ابروهاش نزده بود

اصلا لاغر یه وضی

بعد عید دیگه ندیده بودمش این ازبچهای ترم قبلی بود که ترم قبلی هم باهم بودیم و میز بغلی من مینشست

دیگه ناراحت شدم واقعا

به نظرم ما باید قبل رابطه عاطفی یه میزانی ثبات و ارامش وحال خوب با خودمون داشته باشیم

وقتیم وارد رابطه شدیم قرار اون رابطه کیفیت حالمون رو بهتر کنه 

نه بدتر

وقتی قرار به این روز بیفتی اصلا اون رابطه سمی مشخص دیگه این خانم مشکل وابستگی داشت

یکی دوباری هم که درمورد رابطه اش باهام حرف زده بود مشخص بود خیلی وابسته است

و اون اقا هم علائم خودشیفتگی داشت هرچند نمیشه اینطوری تشخیص قطعی داد ولی رفتاراش دقیقا مئل ادمهای خودشیفته بود

من چیزی نگفتم گفتم بهتر برای حال خودت بری باشگاه نه دنبال مقصر باش خودتو قربانی بدونی نه اینکه خودتو ظالم بدونی اونو قربانی

به هردلیلی تموم شده الان واکاویش نکن تا حالت خوب شه بعد با یه متخصص بشین واکاوی کن ببین مشکل خودت چی بوده

که رابطه به اینجا ختم شده واصلا الگوی انتخابیت چیه و...

البته رفتیم سرکلاس بعد کلاس باز منو نگه داشت و مکالممون یه 20 مین بعدش هم ادامه داشت

از مریم عذرخواهی کردم چون تولد داشتن و دوست داشت منم باشم 

داییش  اینا برای تعطیلات عید فطر ازامارات اومده بودن و تولد داشتن میخواست منم باشم که اشنا شیم با خانواده 

ولی من واقعا دوست ندارم یهوی اینطوری وارد خانواده دوستی رفیقی بشم

دیگه خلاصه محترمامه ردکردم 

میم هم پروازشون تاخیر داشت و میدونست کلاسم تموم شده تماس گرفت که گفتم دارم بایکی از بچها صحبت میکنم

بعدش زنگ میزنم

دیگه 20 مین که داشت دیرم میشد عذرخواهی کردم و از اون خانم جدا شدم و 

رفتم خونه 

که میم تماس گرفت و حرف زدیم 

گفت دکتر گفته موجا خانم خیلی ناراحت بوده یا چی که اصلا تحویل نگرفته و...با سرسلام داده

گفتم بی ادبی نباشه و...بخاطر وضعیت کوچه و شهرستان بودن اینجاست و...

میم گفت اگر کاری لازم بود به دکتر گفتم برات انجام بده تشکر کردم گفتم اوکی هست همه چی

خاله اینام رسیدن و دخترا میگن ما امروز خودمون میایم دنبالت مگه میشه تورو نبینیم:؟؟؟؟؟؟

مژده و مینا خودشون میان دیگه گفتم بذارید بعد از ظهر که کارام تموم شده باشه!

بعد شام یهو کمرم گرفت اصلا دردش خیلی بد بود عین سری قبلی

میم هم با تاخیر بالاخره پرواز کردن و حدودا صبح میرسیدن 

گفت بیدار نمون شما تا من برسم هتل و بیدار شی خودم تماس میگیرم

تو خواب یا کمرم میگرفت یا کتفم

که فکرمیکنم بخاطر پریودی هست

دیگه خوابم با کیفیت نبود وبیدارشدم 

میم هم چندباری تماس گرفته بود واتسپ

دست رومو شستم و تماس گرفتم حرف زدیم اونجا سرد بود 

همکاراش هم بودن 

صحبت کردیم و یکیشون خیلی باحال بود 

از فرودگاه تا همین هتل امیرحسین شروع کرده به مخ زدن 

داشت تعریف میکرد که چیکارا کرده تو این چندساعت هرجا میرفت میم میرفت دنبالش که دسته گل به اب نده

با قوانین این کشور زمین گیرشون کنه:)))

دیگه هتل رو میم نشونم داد و هی شوخی میکنه میگه همه اقوامتون اینجا هستن 

هر نیم ساعت زنگ میزنه خفه کرده منو بچه 

نکه من شبیه روسها هستم 

باید ناهار درست کنم خورشت قیمه 

 

کارام تموم کنم که دختر خاله میان دنبالم اماده باشم

 

موجا ... ۲ خوشم اومد :)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
موجا نام پیرترین تمساح جهان است...
تا جایی که علم پیش رفته تمساح ها تنها موجودات جهان هستند که پیر نمیشوند و ارگان های داخلی تمساح ها هیچ وقت پیر نمی شود!!و عمر نامحدود دارند مگر بر اثر شکار یا بیماری و.... بمیرند.
اینجا قرار از خودم بنویسم بدون هیچ روتوشی!!
پیوند ها
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان