با خودم عهد کردم که اگر جایی کم گذاشتم توی کارم
جبران کنم یا شجاعت اعترافش رو داشته باشم
اصلا هم برام مهم نیست که تو کار این مساله رو بیان کنم عواقب داشته باشه!
کلمه بله حق با شماست رو الکی به کار نبرم حواسم هست کجااین جمله رو به کار ببرم
نکه بحث رو بخوام تموم کنم فقط برای اینکه واقعا طرف مقابل انرژی الکی نذاره برای اثبات حقش
مگه غیره اینه ما همیشه می نالیم از بابت اینکه دیگران بقیه فلان حق مارو میخورن؟
ما ظالم های کوچکی هستیم که تحمل ظلم بسیاری رو داریم!
تمام سعیم علاوه بر ظلم نکردن به خودم و ظلم نپذیرفتن اینه به کسی ظلم نکنم حتی کوچک!
این هم جزئی از تعهد داشتن به خودم و بقیه است
دیروز مربیم داشت میگفت فلانی دوست پسر گرفته!
حالا فلانی که میگفت شوهر وبچه داره!
بعد ایشون میگفت بخاطر اینکه شوهرش شغل خوبی نداره یعنی شغل شوهرش دون پایه است
ایشون دوست پسر گرفتن که اعتماد به نفسش بره بالاتر
و اینکه جدی تر شده توی ورزش
دوست پسرشم براش پروتیین وی و مکمل و... میخره
چون شوهرش نمیتونه این هزینه ها رو پرداخت کنه
من با چشای از حدقه دراومده اینارو میشنیدم
اصلا حالم بد شد
گفتم میشه ادامه ندین
تو مخیله ام نمی گنجه این موارد
چطور ادمها ایقدی ارزشهاشون عوض شده؟
دقیقا بحث دیروزم با فری سرهمین تعهد داشتن تو روابط بود
چقدر زن و شوهرها بهم بی تعهد شدن
سرمسائل بی خود
خوب بریم سر جبران اشتباه
من یه کاری رو باید به استاد تحویل میدادم قبل عید
یعنی مال استاد نبود مال یکی از دوستاش بود که تو بخش نرم افزاریش مونده بود
استاد گفت هیچ کس جز خودت نمیتونه به دادش برسه
هیچی من اصلا قرار نبود انجامش بدم یعنی بهش مشاوره دادم و...
بعد نگو این بنده خدا مونده دست رو دست گذاشته تا من کارشو انجام بدم یک ماه بعدش پیام داد اوکی شده ؟
من همینطوری موندم
نگو استاد بهش گفته خانم فلانی اوکی میکنه کارتو
من اشتباه متوجه شده بود دقت نکرده بودم توی گفتگوها
دیگه هیچی عید شد و...
و کلا اون بنده خدام کارش گیر من بود
همچنان هم کارش اولویتم نیست
چون واقعا کلی تعهد دیگه دارم
البته باید تا هفته اینده تمومش کنم
دیگه امروز تماس گرفت بهش حقیقت رو گفتم یعنی رو نداشتم مکالمه ای بگم
براش پیام فرستادم توضیح دادم گفتم بابت تاخیر من هزینه رو ایقدی کم میکنم
که جبران بشه براتون این تایمی که از دست دادین رو ....
بنده خدا باورش نمیشد میگفت شما تو ایرانی:))
صبح کلوچه ها رو گذاشتم دقیقا پشت کاکتوس به میم پیام دادم خواستی بری سرکار
کلوچه هات رو بردار
بعد استوری گذاشته گلوز فرند کلوچه ها رو گذاشته که کاکتوسمون کلوچه داده :)))))
زنگ زده میگه دیدی کاکتوسمون کلوچه داده میگم اره اقای مدیر
بگو بیان باهات مصاحبه کنن چیکار کردین کاکتوس هاتون کلوچه داده!
امروز مربیم کلاس داشت دیگه باشگاه رو به من سپرد
منم دیگه بچها رو گرم کردم وبرنامه خودمم انجام دادم موندم تابچها تموم بشن و تایم بعدی شروع بشه بعد اومدم
پیاده اومدم با لگ بنTش:))) بودم معذب بودم کلی هم تیکه شنیدم و واقعا اذیت شدم
ایقدی تند راه رفتم تا خونه ساق پام درد میکنه به شدت
برم که کلی کار دارم امروز کلاس زبانم دارم
---------
خوب کارای استاد تموم شد زودتر از اونچه فکر میکردم و فکر میکرد! فکر کنم باورش نشه ایقدی من ان تایم که چه عرض کنم زودتر ازموعد کارو تحویلش دادم
با مدیرم هم حرف زدم
جدیدا هرجا گیر میکنه زنگ میزنه از من مشورت میخواد حالا نمیدونم خوشحالم باشم یا ناراحت
که مدیرم ایقدی به من اعتماد داره یا نه تجربه اش توی کار کمه!
فکر میکنم توی این چندروز یه تغییر تحول در انتظارمه و باید یه تصمیم مهم بگیرم
نمیدونم خوابم برده یا نه!
شک دارم من گوشیم زنگ خورده ولی متوجه نشدم و ظاهرا خواب بودم که میم زنگ زده
اما الرام بیداباش رو که شنیدم متوجه گوشیم شدم وحس میکردم اصلانخوابیدم:(((
شاید یه چرتی زدم تا قبل کلاس