تااینجای کار!

باید بگم تا امروز که تقریبا 10 روز هست

من به خودم قول دادم یکم به احساسات بی تفاوت باشم 

و تعهد داشته باشم به اون لحظه و اون کاری باید انجام بشه

شرایطم خیلی بهتر شده و خوب پیش رفت و رضایت درونیم هم از خودم واقعا زیادتر شده

دیروز با بچها تمرین چرحه احساس-فکر-عمل میکردیم 

هم یاداوری بشه برای خودم و هم اینکه بچها یاد بگیرن

پارمیس میگه عمه من هرسری یه چیز جالب ازت یاد میگیرم

دیروز بهشون تو راه برگشت به خونه گفتم ممنونم که یکم بزرگتر شدین و من باهاتون احساس بهتری دارم

اعتراف میکنم چندماه پیش اصلا حوصلتون نداشتم یعنی الان که یکم دارین بزرگتر میشین برام جذابتر میشین

واشتراکاتمون بیشتر میشه

پارسین میگه اره اصلا اعصاب مارو نداشتی:))))

آخرشبی میم زنگ زد میگه عمه مهربان:)))

چقدر ارتباطت بابچها خوبه تو 

گفتم نه خوب نیست:)) سعی میکنم ولی با انسانهای کوچک مهربان باشم

ولی جدا من خیلی حوصله بچه رو برای خودم ندارم ولی

معمولا بچهای غریبه هم منو دوست دارن و باهام خوب ارتباط میگیرن

خوب بگذریم 

دیشب موقع برگشتن به خونه، موقعی که بچها رو بردم تحویل مامانشون دادم

به میم زنگ زدم گفتم تبدیل قهوه ساز و سرخ کن سوخته 

نمیدونم چرا اینطوری احتمالا پریزشون مشکل داره که هی تبدیل میسوزنه 

گفت وایسا من تو خونه ببینم هست واست میارم من هنوز داشتم حرف میزدم 

از تو کوچه روبه رویی میومدم سمت خونه میم نمیدونست من ایقدی نزدیکم 

دیدم از خونه خودشون زد بیرون همون تایمی که باهام حرف میزد و رفت خونه خودش طبقه بالا

من همزمان رسیدم پشت سرش

حواسش نبود سلام دادم میخنده میگم هنوز داریم حرف میزنیما 

گفت دارم میرم واست از طبقه بالا تبدیل بیارم خوب:)))

میام خونه به ذوقی که از داشتن دارم فکر میکنم که چقدر عزیزه برام 

چقدر هر دو شفافیم باهم 

بعد به خودم می خندم و میگم هورمونهای عشق!

 

بعد رفتن بچها پومودور روشن کردم و مجدد نشستم پای کارای باقی مونده شرکت و تا 10 ونیم تمومش کردم

و ظرفهای شام رو شستم وبا مامان حرف زدم و 

زود پناه اوردم به تخت

و جارو کردن خونه رو سپردم به امروز

باید امروز خونه حسابی تمیز بشه اگر وقت بشه البته

چون هم کلاس زبان دارم هم رییس یه کاری مجزا از وظایفم بهم سپرده 

و گفته اگر تا فردا صبح اوکیش کنی عالی میشه!

منم جواب دادم سعیمو میکنم!

ببینم میتونم اوکیش کنم یا نه 

باید اول برنامه های روزانه خودم و وظایفم رو انجام بدم.

ناهار هم که دارم از دیروز ماکارونی برای دووعده درست کردم

دلم میخواد کلوچه درست کنم ولی برای امروز تایم ندارم 

ولی هوا بسی دونفره و ابری وبارونی و خنکه. 

باشگاهمم رفتم و الان حسابی هایپرم به قول میم.

خوب من برم که کلی کار دارم البته از وقتی رسیدم خونه دو تا نیم ساعت کار مفید کردم.

 

 

موجا ... ۱ خوشم اومد :)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
موجا نام پیرترین تمساح جهان است...
تا جایی که علم پیش رفته تمساح ها تنها موجودات جهان هستند که پیر نمیشوند و ارگان های داخلی تمساح ها هیچ وقت پیر نمی شود!!و عمر نامحدود دارند مگر بر اثر شکار یا بیماری و.... بمیرند.
اینجا قرار از خودم بنویسم بدون هیچ روتوشی!!
پیوند ها
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان